معنی انگشتر
لغت نامه دهخدا
انگشتر. [اَ گ ُ ت َ] (اِ) حلقه ای از زر یا سیم یافلز دیگر و یا از احجار کریمه که در انگشت کنند. (حاشیه برهان قاطع چ معین). خاتم. (دهار):
بباید درفش همایون شاه
هم انگشتر تور با من براه.
(شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 116).
می دهد ملک سلیمان را ز کف شهرت پرست
طفل را در دست حلوا بهتر از انگشتر است.
کلیم (از آنندراج).
بی داغ چو نام دل کنم ثبت
انگشتر بی نگین نویسم.
طالب آملی (از آنندراج).
- انگشتر پا، انگشتری که زنان در انگشت پا کنند. (آنندراج).
- || به مجازچیزی بی رتبه و بی اعتبار. (آنندراج):
قد چوخم می شود انگشتر پا می گردد
قدر و قیمت بهوا نیست کهن سالان را.
صائب.
حجاب آسمان کی مانع ما می تواند شد
فلک ما را کجا انگشتر پا می تواند کرد
صائب (از آنندراج).
- انگشتر زنهار، عبارت از آن است که پادشاهان جبار چون خواهند که کسی را امان بخشند و مردم مزاحم احوال او نگردند برای تصدیق وی انگشتری یا تیری به وی می دهند. (از آنندراج). انگشتر که شاهان فرستادندی کسی را بنشانه ٔ امان. (یادداشت مؤلف):
هرکه لب بست از سخن، با او کسی را کار نیست
مهر خاموشی کم ازانگشتر زنهار نیست.
اثر (از آنندراج).
تا نریزد خون او را لعل آن شیرین دهن
دارد اندر لب عقیق انگشتر زنهارها.
اثر (از آنندراج).
و رجوع به ترکیبات انگشتری شود.
فرهنگ عمید
حلقۀ فلزی نگیندار یا بینگین که بیشتر از طلا یا نقره میسازند و برای زینت در انگشت میکنند،
* انگشتر سلیمان (جم، جمشید): انگشتری و مُهر حضرت سلیمان که گفتهاند اسم اعظم بر آن نقش بوده و سلیمان بهواسطۀ آن بر جن و انس حکومت میکرده. خاتم جمشید،
* انگشتر پا: [قدیمی، مجاز] چیز بیمصرف، چیزی که پولی به بهای آن بدهند و به کار نیاید،
حل جدول
خاتم، حلقه
مترادف و متضاد زبان فارسی
انگشتری، حلقه، خاتم
فارسی به انگلیسی
Ring
فارسی به ترکی
yüzük
تعبیر خواب
چون نقش و صفت انگشتری بیند، دلیل است از خداوندش بدو خیر و نیکی رسد. اگر بیند انگشتری کسی به وی داد تا چیزی بدان مهر کند، دلیل است از آنچه لایق او باشد برخی بیابد. یعنی اگر لایق پادشاهی باشد پادشاهی یابد. اگر توانگر بود مال یابد به قدر و قیمت انگشتری اگر بیند که در مسجد یا در نماز در عزا کسی انگشتری به وی داد اگر آن کس زاهد و عابد بود. اگر بازرگان بود، نصیب او نفع تجارت بود و جمله هم بر این قیاس بود. اگر بیند که انگشتری سلطان به وی داد، دلیل نماید که از مملکتی سلطان به وی دهد یا، دلیل است از مملکت سلطان به او یاد به خویشان وی بدی رسد. - حضرت دانیال
اگر کسی بیند که انگشتری او ضایع شود یا دزد برد، دلیل بود که در کارهای او آفت و دشواری پدید آید. اگر بیند انگشتری او بشکست و نگین او بماند، دلیل که بزرگی و جاه او برود و آبرو و هیبتش بر جای بود. اگر بیند انگشتری خود را به کسی بخشید، دلیل که از آن چه دارد برخی از آن ببخشد. اگر بیند انگشتری خویش بفروخت و بها بستند، دلیل است از آن چه دارد جمله بفروشد و هزینه کند. اگر بها نبستند، آن چه دارد برخی از آن بفروشد. - محمد بن سیرین
اگر بیند در انگشت وی انگشتری آهن بود، دلیل که قوت و توانائی یابد. اگر بیند از برنج یا مس است، دلیل که از مردمان بی اصل منفعت یابد. اگر بیند که بلور است، دلیل که از مردم عامه چیزی بدو رسد. اگر بیند انگشتری خویش نزد کسی به امانت نهاد یا وی را بخشید و آن کس هم انگشتر بدو رد کرد، دلیل است که زنی به نکاح بخواهد و اجابتش نکند و زن بدو نهد. اگر بیند انگشتری خویش بشکست، دلیل که در میان او و عیالش جدایی افتد. اگر بیند که انگشتری او دو نگین داشت یا کسی بدو داد که آن هر دو نگین یکی موافق یکدیگرند، دلیل است خداوند انگشتر، غلام زاده بود. اگر بیند که از آن دو نگین یکی بیفتاد، دلیل که از دو گناه یکی توبه کند. اگر بیند نامه نوشته بود و به انگشتر خویش مهر کرد، دلیل است چیزی پنهان بدو رسد. اگر بیند که نامه گشاده را مهر کرد، دلیل که چیزی آشکار بدو رسد. - جابر مغربی
: انگشتری سیمین در خواب بر چهار وجه بود. اول: مملکت، دوم: زن، سوم: فرزند، چهارم: مال و انگشتری زرین نیک بود. اگر زنی بیند که انگشتری با نگین از او ضایع شد، دلیل است حشمت و جاه او بشود یا فرزندش بمیرد یا مالش تلف شود. اگر والی بود معزول گردد. اگر زن بیند شوهرش بمیرد یا فرزندش. - امام جعفر صادق علیه السلام
فرهنگ فارسی هوشیار
حلقه ای از زر یا سیم یا فلز دیگر که در انگشت کنند
فارسی به ایتالیایی
anello
معادل ابجد
971