معنی انگم
لغت نامه دهخدا
انگم. [اَ گ ُ] (اِ) صمغ. شَلَم. صمغ درگیلاس، آلبالو، آلو، زردآلو، گوجه و میوه های دیگر. (یادداشت مؤلف). صمغ و ماده ٔ چسبنده ٔ لزجی که از درختان مخصوصاً درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج می شود ودر برابر هوا انجماد می یابد. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ عمید
مادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوهدار بیرون میآید و سفت میشود، صمغ درخت زنج، ازدو،
حل جدول
صمغ
مترادف و متضاد زبان فارسی
رزین، سقز، صمغ
فارسی به انگلیسی
Glue, Gum, Resin
فارسی به عربی
لثه
گویش مازندرانی
ساس
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) صمغ و ماده چسبنده لزجی که از درختان مخصوصا درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد.
واژه پیشنهادی
زنج
معادل ابجد
111