معنی اود

لغت نامه دهخدا

اود

اود. [اَ] (ع مص) گرانبار کردن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). || گران شدن [سنگین شدن] (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف). بدرد آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). مایل گشتن آفتاب به آخر روز. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر). مایل بمشرق گردیدن [چنانکه سایه]. || خمیده و کج گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (حامص) کجی. (ناظم الاطباء).

اود. [اَوَ] (ع حامص) اعوجاج. عوج. کجی. (منتهی الارب). || (مص) کج و خمیده گردیدن. (ناظم الاطباء).

اود. [اَ وَ / وِ / وُد د] (ع اِ) ج ِ ود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ود شود.

اود. [اَ وَ دد] (ع ن تف) نعت تفضیلی است از ود، محبوب تر: ولاختن یرجی اود من القبر.

حل جدول

اود

خمیده و کج

گاو آذری

معادل ابجد

اود

11

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری