معنی اولاد امامان

حل جدول

لغت نامه دهخدا

امامان

امامان. [اِ] (ع اِ) تثنیه ٔ امام. رجوع به اِمام شود. || در اصطلاح اهل سلوک دو نفری را گویند که یکی از آنان در یمین قطب و نظر او در ملکوت و دیگری در یسار قطب و نظرش در ملک است. و گویند که نفر دوم از لحاظ مقام بالاتر از امام یمین است و اوست که خلیفه ٔ قطب میشود. (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 57). و رجوع به تعریفات جرجانی و کشاف اصطلاحات الفنون ذیل قطب و آنندراج شود.


اولاد

اولاد. [اَ] (ع اِ) ج ِ ولد به معنی فرزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد):
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر
بدهد بتمام ایزد دادار تعالی.
ناصرخسرو.
ای امت برگشته ز اولاد پیمبر
اولاد پیمبر حکم روز قضااند.
ناصرخسرو.
- اولاد الزنا، زاده ٔ زنا. سند:
گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند زانک
من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا.
خاقانی.
- اولاد دَرزَه، فرومایگان و مردم درزی (دوزنده و جولاهه).
- اولاددوست، کسی که فرزند دوست میدارد.
- اولاد ضباع، چهار ستاره که بر دست چپ بقار است. رجوع به نفایس الفنون شود.
- اولاد ظبا، کواکبی از دب اکبر... رجوع به دب اکبر از صور کواکب نفایس الفنون شود.
- اولاد عَلاّت، فرزندان زنان پدر.
- اولاد فاطمه، فرزندان فاطمه ٔ زهرا دختر پیغمبر اکرم:
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا.
سعدی.
رجوع به ولد شود.

اولاد. (اِخ) بروزن پولاد بقول شاهنامه نام پسر گاندی [غندی] پهلوان تورانی فرماندار قطعه ای از مازندران (به حدس یوستی آلمانی از کلمه ٔ وردات به معنی پیش بردن یا ادعا آمده است). (فرهنگ لغات شاهنامه). نام راه دار مازندران. (انجمن آرا) (آنندراج). نام دیوی از مازندران. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (برهان). نام دیوی که رستم براه هفتخوانش بسته بود و او رستم را رهبری کرد و به جاییکه کیکاوس بسته بود برد و مقام دیو سفید بنمود و بعد کشته شدن دیو سفید و پادشاه مازندران، رستم او را پادشاهی مازندران داد. (شرفنامه ٔ منیری) (مؤید الفضلاء):
بدان مرز اولاد بد پهلوان
یکی نامدار دلیر و جوان.
فردوسی.
گرفت او کمرگاه دیو سفید
چو ارژنگ و غندی واولاد و بید.
فردوسی.
همی گشت اولاد در مرغزار
ابا نامداران ز بهر شکار.
فردوسی.


امامان دوازدهگا...

امامان دوازدهگانه. [اِ ن ِ دَ دَ ن َ] (اِخ) دوازده تن که بعقیده ٔ امامیه بعد از محمدبن عبداﷲ جانشین او بوده اند، اول آنان علی بن ابی طالب پسرعم و داماد پیغمبر است، امامیه نصب حضرت علی را به امامت از جانب حضرت رسول میدانند و میگویند که رسول اکرم پسرعم خود را به اسم و رسم در حیات خویش به این مقام برگزیده و این اختیار خود را بمسلمین اظهار و اعلان کرده است. کسانی که برخلاف امر و دستور آن حضرت با ابوبکر و عمر بیعت نموده اند راه ضلالت رفته و خلاف رأی پیغمبر اسلام رفتار کرده اند. بعقیده ٔ امامیه امامت بعد از علی بن ابی طالب بفرزند بزرگتر او حسن بن علی و بعد از او به حسین بن علی و از آن پس بترتیب به علی بن حسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و محمدبن حسن رسیده است. بعقیده ٔ امامیه امام دوازدهم زنده و غایب از نظرهاست، بعقیده ٔ این فرقه دنیا هیچوقت از وجود امام خالی نیست و خداوند مختار است که امام را در میان خلق ظاهر نماید و یااز انظار ایشان غایب نگاه دارد، چه زمین هیچگاه از حجت خالی نیست و حجت خداوند بعد از امام یازدهم فرزند اوست که در حال غیبت است و هر وقت که مشیت الهی تعلق گیرد ظاهر خواهد شد و این وقتی است که دنیا را ظلم و جور فرا گیرد و قیام امام دوازدهم را برای پر کردن عالم از عدل و قسط ایجاب نماید. (از خاندان نوبختی ص 50 و 53). و رجوع به هر یک از اسامی مزبور شود.


بیت اولاد

بیت اولاد. [ب َ ت ِاَ] (اِخ) اصطلاح نجومی است. خانه ٔ فرزندان و آن قسم پنجم است از دوازده قسمت منطقهالبروج:
بیت اولاد و بیت اخوان را
بسته در دیده ام ز طالع خویش.
خاقانی.

فرهنگ فارسی هوشیار

اولاد

(تک: ولد) فرزندان زاکی (اسم) جمع ولد زادگان فرزندان توضیح در تخاطب فارسی گاه بجای مفرد آید: احمد اولاد من است حسن اولاد ارشد است. فرزند

واژه پیشنهادی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اولاد

فرزندان

کلمات بیگانه به فارسی

اولاد

فرزندان

فرهنگ معین

اولاد

[ع.] (اِ.) جِ ولد؛ فرزندان، بچه ها.

فرهنگ عمید

اولاد

وَلَد

مترادف و متضاد زبان فارسی

اولاد

آل، احفاد، اخلاف، اسباط، ذریه، زادگان، زاده، فرزندان، نتیجه، نسب، ولد

فارسی به انگلیسی

اولاد

Offspring, Spawn

نام های ایرانی

اولاد

پسرانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی در مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

معادل ابجد

اولاد امامان

175

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری