معنی اولویت

لغت نامه دهخدا

اولویت

اولویت. [اَ ل َ وِی ْ ی َ] (ع مص جعلی) تفوق و رجحان. (ناظم الاطباء). برتری و رجحان و تفوق و افضلیت و سبقت و تقدم. (ناظم الاطباء).
- اولویت ذاتیه، نزد حکماء بدو معنی اطلاق میشود اول اینکه یکی از دو طرف ممکن نسبت به ذات آن سزاوارتر بوده باشد. و دوم آنکه ذات ممکن یکی از دو طرف را اقتضاء کند بر سبیل اولویت بقیاس آنچه حکماء و متکلمان درواجب بالذات میگویند. و هر یک بر دو وجه متصور است یکی آنکه اولویت نسبت بذات ممکن ضروری باشد. دوم اینکه ذات ممکن اولویت یکی از دو طرف را بر سبیل اولویت اقتضاء کند و همچنین است اولویت اولویت. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- بطریق اولویت، بطریق برتری. (ناظم الاطباء).
- حق اولویت، حق تقدم و برتری.

فرهنگ معین

اولویت

(ا ُ لَ یَّ) [ع.] (مص جع.) برتری داشتن.

فرهنگ عمید

اولویت

تفوق، رجحان، برتری،
مقدم بودن، پیش از چیزی یا کسی قرار داشتن،

حل جدول

اولویت

حق تقدم

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اولویت

برتری، نخستینگی

کلمات بیگانه به فارسی

اولویت

نخستینگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اولویت

برتری، ترجیح، تفوق، تقدم، رجحان، مزیت

فارسی به انگلیسی

اولویت‌

Antecedence, Precession, Primacy, Priority, Superiority

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

اولویت

تفضیل، هیمنه، أحقِّیه، الأسبقیه

فرهنگ فارسی هوشیار

اولویت

تفوق و رحجان، برتری، سبقت و تقدم، افضیلت

فرهنگ فارسی آزاد

اولویت

اَوْلَویَّت، برتری.
َ

فارسی به آلمانی

اولویت

Die hegemonie [noun]

معادل ابجد

اولویت

453

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری