معنی اول جوانی
واژه پیشنهادی
مترادف و متضاد زبان فارسی
برنایی، شباب،
(متضاد) پیری، کهولت
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
gioventà¹
فرهنگ عمید
[مقابلِ پیری] جوان بودن،
(اسم) (جامعهشناسی) فاصلۀ سنی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی،
[مجاز] کمتجربگی،
=نانخواه۲
فارسی به عربی
شاب، موسم الربیع
فارسی به آلمانی
Jugend (f)
لغت نامه دهخدا
معادل ابجد
107