معنی اُباشه
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اباش. [اُ] (اِ) اُباشه. جماعتی آمیخته از هر جنس مردم. و فرهنگ نویسان قطعه ٔ ذیل را از سعدی شاهد لفظ و معنی فوق می آورند:
اگر تو بر دل مسکین من نبخشائی
چه لازم است که جور و جفا کشم چندین
بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم
که در اباشه ٔ او جور نیست بر مسکین.
و این شاهد برای معنی و لفظ فوق رسا نیست و چنین مینماید که این کلمه در قطعه ٔ مزبوره غیر از اباشه ٔ عرب و به معنی سیرت و روش و آئین و امثال آن است.
معادل ابجد
309