معنی ایالت مکزیک

حل جدول

ایالت مکزیک

یوکاتان


مکزیک

کشور زاپاتا


ایالت

استان

لغت نامه دهخدا

مکزیک

مکزیک. [م ِ](اِخ)(خلیج...) خلیجی است در منتهی الیه غربی اقیانوس اطلس و فرورفته در میان ممالک متحده ٔ امریکای شمالی و کشورهای مکزیک و کوبا.(از لاروس).

مکزیک. [م ِ](اِخ) مملکتی جمهوری واقع در جنوب امریکای شمالی و وسعت آن چهار مرتبه زیادتر از جمهوری فرانسه است... این مملکت از حیث معادن و نباتات دارای ثروت بسیاری است...(از ناظم الاطباء). به اسپانیایی مکزیکو کشور جمهوری فدرال در امریکای شمالی و مرکزی که مابین ممالک متحده ٔ امریکای شمالی و گواتمالا واقعاست و 1970000 کیلومتر مربع وسعت و 50830000 تن سکنه دارد. پایتخت آن شهر مکزیکو و شهرهای عمده ٔ آن گوادالاژرا، مونتری، سیوداجوارز، پوبلا و مکزیکالی می باشند. مردم این کشور از بومیان و دورگه ها تشکیل یافته اند و زبانشان اسپانیولی و مذهب غالب آنها کاتولیک است. سرزمینی است مرتفع و در قسمت های جنوبی آن آتش فشانهای پرتوانی یافت می شود. سواحل اقیانوس آرام و خلیج مکزیک را زمینهای پست فراگرفته و در قسمت های استوایی این سرزمین قهوه، پنبه، نیشکر به خوبی به دست می آید و در قسمتهای معتدل گندم، ذرت، توتون و درختان میوه کشت می شود. تربیت مواشی مخصوصاً گاوداری در این کشور رواج دارد، معادن طلا و مس و روی و آهن و مخصوصاً سرب و نقره ٔ آن، در جهان درجه ٔ اول است و همچنین معادن نفت در سواحل خلیج مکزیک حائز اهمیت می باشد. کارخانه ٔ تصفیه ٔ فلزات در مونتری و مکزیکو متمرکز و مستقر گردیده و کارخانه ٔ شیمیایی و امر جلب سیاحان در این کشور در حالت ترقی و رونق فوق العاده است. کارخانه های تولید پارچه های نخی از هر جهت بردیگر صنایع رجحان دارد. در میان ساکنان بسیار کهن این سرزمین «مایاها» در حدود اوائل میلاد مسیح در قسمت جنوبی مکزیک زندگی می کردند و در قرنهای چهارم تا هفتم میلادی تمدن درخشانی بوجود آوردند که ظاهراً بدست اقوام دیگر از بین رفتند ولی آثاری از این تمدن هنوز باقی مانده است. اسپانیایی ها در سالهای 1519- 1525 م. این سرزمین را تسخیر کردند و مردم بومی این سرزمین با سرعت و شدت قتل عام شدند. آنگاه به دنبال مبارزات سخت و طولانی سالهای 1810- 1820 استقلال این کشور در سال 1821 م. اعلام گردید و در سال 1824 م. رژیم جمهوری در این کشور مستقر شد و در سال 1848 م. بدنبال انعقاد قراردادی سرزمین تکزاس و کالیفرنی و مکزیک جدید از این کشور به کشورهای متحده ٔ امریکای شمالی واگذار گردید. درجنگهای داخلی این کشور، فرانسه دخالت کرد و در سال 1864 م. دولت جمهوری به امپراتوری تبدیل شد ولی در سال 1867 م. مجدداً دولت جمهوری مستقر گردید و در سال 1911 م. انقلاب مردم رژیم دیکتاتوری را برانداخت و پس از استوار شدن حکومت قانون و رژیم جمهوری و تقسیم اراضی میان مردم کشور مکزیک آرامش یافت.(ازلاروس).


مکزیک جدید

مکزیک جدید. [م ِ زی ک ِ ج َ](اِخ) یکی از ایالات متحده ٔ امریکای شمالی است که 1022000 تن سکنه دارد. مرکز آن شهر سنتافه است با 37000 تن سکنه. این سرزمین تا سال 1848 متعلق به کشور مکزیک بود.(از لاروس). و رجوع به مکزیک شود.


ایالت

ایالت. [ل َ] (ع مص) ایاله. سیاست نگاه داشتن. (غیاث) (آنندراج). سیاست راندن به. والی شدن بر قومی. (منتهی الارب). حکومت کردن برمکانی: که هر یک ازایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علی حده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 13). برادر او سلیمان به سیرجان مقیم بوده و ایالت آن طرف بدو مفوض. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). دشمن دولت و ایالت و حسن کفایت اومشرف. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به ایاله شود.
- ایالت کردن، حکومت کردن. (ناظم الاطباء).
- حسن ایالت، حسن حکومت. (ناظم الاطباء).

ایالت.[ل َ] (ع اِ) جایی که دارای چندین حاکم نشین و ولایت باشد مانند ایالت آذربایجان که دارای چندین ولایت و حاکم نشین است از قبیل خوی و ارومیه و سلماس و اردبیل و جز آن و همچنین ایالت خراسان و فارس و عمومیت این لفظ بیشتر از ولایت است. چه این کلمه شامل جایی میشود که دارای یک حاکم نشین و شهر بیشتر نباشد مانند ولایت یزد و کاشان. (ناظم الاطباء). در سازمان اداری و سیاسی سابق در آن قسمتی از مملکت که دارای حکومت مرکزی باشد و ولایت حاکم نشین جزء بوده بر طبق قانون تشکیل ایالات و ولایت (مصوب 14 ذیقعده ٔ 1325 هَ. ق.) ایالات ایران منحصر به چهار ایالت بوده: آذربایجان، کرمان وبلوچستان، فارس و خراسان. (دائره المعارف فارسی).

فرهنگ فارسی هوشیار

ایالت

جائی که دارای چندین حاکم نشین و ایالت باشد

فرهنگ معین

ایالت

(مص ل.) اداره کردن، حکومت کردن، (اِمص.) فرمانروایی، حکومت، (اِ.) استان، جمع ایالات. [خوانش: (اِ لَ) [ع.]]

کلمات بیگانه به فارسی

ایالت

استان - فرمانروایی

فرهنگ عمید

ایالت

(جغرافیا) هریک از بخش‌های بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را می‌دهند،
(اسم مصدر) [قدیمی] فرمانروایی کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ایالت

ساتراپ، استان، فرمانروایی

فارسی به عربی

ایالت

محافظه، هاله

فارسی به آلمانی

ایالت

Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Zustand (m)

معادل ابجد

ایالت مکزیک

539

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری