معنی ایساک بشویس سینگر (1904-،متولد لهستان)
حل جدول
برنده نوبل ادبیات در سال 1978 میلادی
ایزاک بشویس سینگر
برنده نوبل ادبیات در سال 1978 میلادی
برنده نوبل ادبیات در سال 1978 میلادی
ایساک بشویس سینگر (1904، متولد لهستان)
ایزاک بشویس سینگر (1904، متولد لهستان)
واژه پیشنهادی
دشمنان، یک داستان عاشقانه
لغت نامه دهخدا
متولد. [م ُ ت َ وَل ْ ل ِ] (ع ص) پیدا شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیدا شده و زائیده شده و موجود گشته و چیزی که از چیزی پیدا شود. (ناظم الاطباء). زاده. (از دهار):
این هست وجودش متعلق به مجازی
و آن هست حصولش متولد ز ریائی.
سنائی.
- متولد شدن، متولد گردیدن. متولد گشتن. زاییده شدن. به وجود آمدن. پدید آمدن. به جهان هستی آمدن: از جانور آنچه از عفونات متولد شود چون انواع کرم و مگس، بی حس نباشند. (مصنفات باباافضل ص 434).
- متولد گردیدن، رجوع به ترکیب «متولد شدن » شود.
- متولد گشتن، رجوع به ترکیب «متولد شدن » شود.
لهستان
لهستان. [ل ِ یا ل َ هَِ] (اِخ) پُلُنی. کشوری به اروپا، محدود از شمال به دریای بالتیک، از جانب مشرق به روسیه واز جانب جنوب به رومانی و از مغرب به آلمان. دارای 388328 گز مربع مساحت و بر حسب سرشماری 14 فوریه ٔ 1949 م. دارای 24 میلیون تن سکنه. پایتخت آن ورشو و شهرهای عمده ٔ وی لُدز، لوُوّ، لِمبِرگ، کُراکوی و پُزنان، است. این کشور تا جنگ بین الملل اول در تصرف روسیه بود و پس از آن جنگ استقلال یافت و در جنگ بین الملل دوم نخست از طرف کشور آلمان اشغال شد و پس از شکست یافتن آلمان بار دیگر به تصرف روسیه درآمد و اکنون جمهوری مذکور جزو کشورهای کمونیست اروپای شرقی است.
فرهنگ معین
(مُ تَ وَ لِّ) [ع.] (اِفا.) زاییده شده، تولد یافته.
فرهنگ عمید
زاییدهشده،
فرهنگ واژههای فارسی سره
زایچه
مترادف و متضاد زبان فارسی
زاده، زاییده
فارسی به عربی
ولد
فرهنگ فارسی هوشیار
دوستی دارنده، کار پذیرنده، سرکار و مباشر، سازمان و یا کاری را بعهده گیرنده، سرپرست املاک موقوفه
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَوَلِّد، تَوَلّد یابنده، تولد یافته، نتیجه شونده و به وجود آینده از چیز دیگر،
فارسی به ایتالیایی
nato
معادل ابجد
1836