معنی ایش
لغت نامه دهخدا
ایش. (اِ) جاسوس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم).
ایش. [اَ] (ع اِ) مخفف ای شی ٔ؛ به معنی چه چیز است. و ایش حالکم، چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ؛ هرچه و هرچیز خدا خواهد:
قول بنده ایش شأاﷲ کان
بهر آن نبود که منبل شو روان.
مولوی.
چون بگویند ایش شأاﷲ کان
حکم حکم اوست مطلق جاودان.
مولوی.
چونکه خواه نفس آمد مستعان
تسخر آمد ایش شأاﷲ کان.
مولوی.
رجوع به دزی شود.
حل جدول
زمین نوبتی
فارسی به عربی
ارض محروثه
ترکی به فارسی
کار 2- شغل
گویش مازندرانی
ادرار، از واژگان کاربردی نزد کودکان
معادل ابجد
311