معنی ایلخی
لغت نامه دهخدا
ایلخی. (ترکی، اِ) رمه و گله ٔ اسبان. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. (فرهنگ فارسی معین). فسیله. سیله. یلخی.دسته ٔ اسبان آزاد در مراتع. (یادداشت بخط مؤلف).
فرهنگ معین
[تر.] (اِمر.) رمه اسب.
فرهنگ عمید
چهارپایانی که آنها را برای چریدن در صحرا رها کرده باشند،
رمۀ اسب،
حل جدول
گله اسب و استر
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی گله ی اسپ (اسم) چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند رمه اسب.
معادل ابجد
651