معنی ایلغار
لغت نامه دهخدا
ایلغار. (ترکی - مغولی، اِ) بسرعت بر فوج دشمن دویدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن. هجوم. یورش. (فرهنگ فارسی معین). شبگیر و شبیخون. (ناظم الاطباء). تاخت. || مسافت در شب با تندی و چالاکی. (ناظم الاطباء).
ایلغار کردن
ایلغار کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) تاختن. (یادداشت بخط مؤلف). تاخت بردن. ناگاهان بر سر کسی یا لشکری به انبوه زود آمدن. رفتن لشکری خرد بسرعت با مقابله ٔ دشمن مستعد یا گریخته. بسرعت و چالاکی بسوی دشمن رفتن. یراغ، اسبی را گویند که از بسیاری سواری قابلیت آن پیدا کرده باشد که بر او سوار شده از جای به جای ایلغار کنند یعنی بزودی بروند. (برهان ذیل یراغ).
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی تاخت و تاز ترکی تاخت و تاز (اسم) حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن هجوم یورش.
ایلغار کنان
تازان
یلغار
بنگرید به ایلغار ایلغار.
فرهنگ معین
[تر.] (اِمر.) هجوم، یورش.
مترادف و متضاد زبان فارسی
چپاول، حمله، شبیخون، غارت، لاش، نهب، هجوم
فارسی به انگلیسی
Blitz
فرهنگ فارسی آزاد
اِیْلچی، اِیْلغار، (دو کلمهء ترکی) ایلچی: فرستاده مخصوص، سفیر ایلغار: شبیخون، هجوم و یورش، حرکت سریع در شب،
معادل ابجد
1242