معنی ایلغار و هجوم

حل جدول

ایلغار و هجوم

تاخت و تاز


ایلغار

شبیخون


هجوم و حمله

ایلغار

لغت نامه دهخدا

ایلغار

ایلغار. (ترکی - مغولی، اِ) بسرعت بر فوج دشمن دویدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن. هجوم. یورش. (فرهنگ فارسی معین). شبگیر و شبیخون. (ناظم الاطباء). تاخت. || مسافت در شب با تندی و چالاکی. (ناظم الاطباء).


هجوم

هجوم. [هَُ] (ع مص) بناگاه آمدن بر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
- هجوم آوردن، حمله کردن. روی آوردن برای غلبه بر دشمن. (یادداشت به خط مؤلف):
در آغوش دو عالم غنچه ٔ زخمی نمی گنجد
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش.
خاقانی.
- هجوم بردن، هجوم آوردن. (یادداشت به خط مؤلف).
- هجوم کردن، هجوم آوردن. حمله کردن. رجوع به هجم شود.
|| درآمدن هر کسی بی دستوری. (منتهی الارب). دخول بی اذن. (اقرب الموارد). || به شتاب درآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || شکسته و ویران شدن خانه. (منتهی الارب). || در مغاک فروشدن چشم کسی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دوشیدن آنچه را در پستان است. (از اقرب الموارد). دوشیدن. (منتهی الارب). || روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را. (از اقرب الموارد). || ساکت شدن و اطراق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

هجوم. [هََ] (اِخ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است. (منتهی الارب).

هجوم. [هََ] (ع ص) ناگاه درآینده بر کسی. (منتهی الارب). سریعالهجوم. (اقرب الموارد). || درآورنده. (منتهی الارب). || باد سخت که خانه ها را ویران کند و گیاه یز را برکند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اصطلاح صوفیه) آنچه بقوت وقت و حال بر قلب وارد شود بی آنکه تصنع در آن بود. (تعریفات).


ایلغار کردن

ایلغار کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) تاختن. (یادداشت بخط مؤلف). تاخت بردن. ناگاهان بر سر کسی یا لشکری به انبوه زود آمدن. رفتن لشکری خرد بسرعت با مقابله ٔ دشمن مستعد یا گریخته. بسرعت و چالاکی بسوی دشمن رفتن. یراغ، اسبی را گویند که از بسیاری سواری قابلیت آن پیدا کرده باشد که بر او سوار شده از جای به جای ایلغار کنند یعنی بزودی بروند. (برهان ذیل یراغ).

فرهنگ فارسی هوشیار

ایلغار

ترکی تاخت و تاز ترکی تاخت و تاز (اسم) حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن هجوم یورش.

فرهنگ معین

ایلغار

[تر.] (اِمر.) هجوم، یورش.

مترادف و متضاد زبان فارسی

ایلغار

چپاول، حمله، شبیخون، غارت، لاش، نهب، هجوم

فرهنگ عمید

ایلغار

حرکت سریع سپاهیان به طرف دشمن، یورش، هجوم، تاخت‌وتاز، شبیخون،

فرهنگ فارسی آزاد

ایلچی، ایلغار

اِیْلچی، اِیْلغار، (دو کلمهء ترکی) ایلچی: فرستاده مخصوص، سفیر ایلغار: شبیخون، هجوم و یورش، حرکت سریع در شب،


هجوم

هَجُوم، بغتتاً و به سرعت هجوم برنده، عرق آور، باد سخت،

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

ایلغار و هجوم

1302

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری