معنی ایوار

لغت نامه دهخدا

ایوار

ایوار. [ای] (ق، اِ) وقت عصر باشد که نماز دیگرش نیز میگویندچنانکه شبگیر صبح را خوانند و راه رفتن وقت عصر را ایوار کردن و وقت صبح را شبگیر نمودن گویند. (برهان). وقت عصر را گویند چنانکه شبگیر صبح را. (جهانگیری) (رشیدی). وقت عصر قریب بغروب که نماز دیگرش گویند سفر و حرکت آن وقت را ایوار گویند و صبح و سحر را شبگیر و هر دو لفظ مصطلح مسافران است چون قافله وقت پسین براه افتد گویند ایوار کرد و اگر وقت سحر براه افتد گویند شبگیر کرد پس ایوار داخل کردن پاره ای از روز است بشب و شبگیر عکس در روز مستعمل است. (آنندراج) (انجمن آرا):
تو گر شبگیر در توران نهی روی
به آنان کی رسی کایوار رانند.
بندار رازی.
شب و روز از رفتن بی درنگ
ز شبگیر و ایوارش آید بتنگ.
هاتفی.
یکی از لشکریان او که از شبگیر و ایوار فرار و پیکار به تنگ آمده بود. (حبیب السیر ج 1 ص 352).
آوخ نرسیدیم بشبگیر و به ایوار
در سایه ٔ همسایه ٔ دیوار بدیوار.
(از مؤلف انجمن آرا).

فرهنگ معین

ایوار

(ق. اِ.) هنگام عصر، نزدیک غروب آفتاب. مق شبگیر.

فرهنگ عمید

ایوار

نزدیک غروب آفتاب، عصر، هنگام عصر،
* ایوار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سفر کردن هنگام عصر،

حل جدول

ایوار

هنگام عصر

فارسی به انگلیسی

ایوار

Evening, Sundown, Sunset

فرهنگ فارسی هوشیار

ایوار

(اسم) هنگام عصر نزدیک غروب آفتاب مقابل شبگیر.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ایوار

218

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری