معنی باباشمل
لغت نامه دهخدا
باباشمل. [ش َ م َ] (ص مرکب، اِ مرکب) لقب گونه ایست که به سردسته ٔلوطیهای هر محل و به رؤسای قاطرخانه ٔ شاهی دهند.
فرهنگ عمید
ویژگی مرد حق و حسابدان،
جوانمرد، لوطی،
حل جدول
لوطی و جاهل
لوطی
لوطی و داش مشدی
لوطی، لوطی و جاهل
باباشمل، دلشدگان، کمیته مجازات، مادر، حاجی واشنگتن
فیلمی از علی حاتمی
باباشمل ، دلشدگان ، کمیته مجازات ، مادر ، حاجی واشنگتن
فیلمی از علی حاتمی
لوطی، لوطی و جاهل
باباشمل
لوطی
باباشمل
فیلمی از علی حاتمی
باباشمل
جوانمرد و لوطی
باباشمل
لوطی و داش مشدی
باباشمل
مترادف و متضاد زبان فارسی
داش، داشمشدی، لوطی،
(متضاد) نالوطی، جاهل
فرهنگ معین
کنایه از: شخص درشت اندام و دارای رفتار خشن و بی ادبانه، لوطی، جاهل. [خوانش: (شَ مَ) (ص. اِ.)]
معادل ابجد
376