معنی باجناق و همزلف
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
همریش، سلف، همزلف،
(متضاد) هوو، وسنی
لغت نامه دهخدا
باجناق. [ج َ] (ترکی، اِ) رجوع به باجناغ شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
[تر.] (ص. اِ.) = باجناغ: دو مردی که با دو خواهر ازدواج کرده باشند، هم ریش.
کلمات بیگانه به فارسی
همریش
فرهنگ واژههای فارسی سره
همریش
فارسی به ایتالیایی
cognato
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
325