معنی بادگیر

لغت نامه دهخدا

بادگیر

بادگیر. (اِ مرکب) دریچه و روزنی که برای باد در خانه سازند. (غیاث). رجوع به بادخور وبادپروا شود. || خانه ای که از هر چهار طرف بادگیر بجهت وزیدن باد داشته باشد. (غیاث). || در قوسی خانه که از هر چهار طرف بادگیر جهت رسیدن باد داشته باشند. حکیم شفائی راست:
بینی ّ تو سر بریده... عجبی است
دندان گراز را نظیر عجبی است
از چار طرف تیز درو می پیچد
ازبهر سبیل بادگیر عجبی است.
مسیح کاشی:
تا کردیَم در آتش دل در سرای خویش
دامن زند بر آتش من بادگیر من.
محسن تأثیر راست:
دلم فرح ز سخنهای آشنا دارد
ز بادگیرنفس خانه ام هوا دارد.
(از آنندراج).
عمارتی بسیارمرتفع که بر بالای خانه ها سازند و رخنه ها بهر طرف گذارند تا از هر طرف که باد آید در آن خانه داخل گردد. (ناظم الاطباء). مخرجی بلند چون تنوره بر بالای بنا وعمارتی بسبک خاص که باد از آن پیوسته بزیر فرود شودو هوا برای تهویه و خنک کردن جریان داشته باشد. جای گذار باد. محلی بادگیر. جائی که بیشتر باد در آنجا افتد. محلی که باد بر آن مستولی باشد. بادْگی. (ناظم الاطباء). بادرس. بادغر. بادغرا. بادغد. بادغرد. بادخوان. بادخن. بادغن. بادغس. بادغند. رجوع به شعوری ج 1 ورق 160 شود. || حلقه ٔ فلزین که بر بالای سر قلیان نهند نگاه داشتن تنباکو و آتش را. حلقه مانندی دیواره دار و مشبک که بر بالای سماور و جز آن گذارند. (ناظم الاطباء). || حلقه ٔ دیواره دار که بر سماور نهند.

فرهنگ معین

بادگیر

خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد، حلقه فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد. [خوانش: (اِمر.)]

فرهنگ عمید

بادگیر

مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر،
حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان،
(صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد،

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بادگیر

بادخن، بادغر، حلقه فلزی و مشبک سر قلیان (غلیان)

فارسی به انگلیسی

بادگیر

Vent, Windy

فارسی به عربی

بادگیر

جهاز التهویه، قمع

فرهنگ فارسی هوشیار

بادگیر

مجرای باد در دیوار یا بام خانه

فارسی به آلمانی

بادگیر

Ventilator [noun]

معادل ابجد

بادگیر

237

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری