معنی بارم
لغت نامه دهخدا
بارم. [رِ] (فرانسوی، اِ) کتاب محتوی محاسبات حل شده. و بمناسبت نام واضع آن بدین نام موسوم شده است. || ریز نمرات مخصوص آزمایش یک پرسش. برای بدست آوردن معدل نمرات یک آزمایش پرسش ها را به اجزایی چند تقسیم و برای هر جزء نمره ای تعیین میکنند، نمره ٔ مزبور را در اصطلاح بارم خوانند.
بارم. [رَ] (اِ) بیرم. یکی از اصناف مخل است. (مفاتیح العلوم خوارزمی). و آن آلت درازی است آهنین و جز آن که بدان سنگ را حرکت دهند. اهرم.
فرهنگ معین
(رِ) [فر.] (اِ.) جدول یا مقیاس تعیین شده برای نمره گذاری، شمارک. (فره).
فرهنگ عمید
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
معیار، مقیاس
معادل ابجد
243