معنی بازارها
فرهنگ فارسی هوشیار
ج سوق، بازارها
آذین بستن
(مصدر) زینت کردن دکانها و بازارها در روزهای جشن و شادمانی.
آذین زدن
(مصدر) زینت کردن دکانها و بازارها در روزهای جشن و شادمانی.
آذین بندی
زینت و آرایش کردن دکانها و بازارها در ایام جشن و شادمانی.
هریسهپز
(صفت) آنکه هریسه پزدوفروشد: ((جمله بازارها بسوخت وآغازآن از دکان هریسه پزی بود. ))
قیصریه
(صفت) مونث قیصری، (اسم) راسته بازار بزرگ: اهل تبریز حسب الفرمان شاه جهان شهر را آذین بسته قیصریه و بازارها را چون نوعروسان حجله نشاط آراستند.
فرهنگ فارسی آزاد
اَسْواق، بازارها (مفرد: سُوق)،
لغت نامه دهخدا
اسواق. [اَس ْ] (ع اِ) ج ِ سوق. بازارها. (دهار) (غیاث) (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی).
رمادة
رماده. [رَ دَ] (اِخ) محله ٔ بزرگ و شهرمانندی است در بیرون حلب و متصل بدان دارای بازارها و والی مستقل. (از معجم البلدان).
هریسه پز
هریسه پز. [هََ س َ / س ِ پ َ] (نف مرکب) آنکه هریسه پزد و فروشد: جمله بازارها بسوخت و آغاز آن از دکان هریسه پزی بود. (تاریخ بخارا ص 113).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مکان مسکونی بزرگ شامل خیابانها، بازارها، تاسیسات اداری، و امثال آن،
[مجاز] مردم شهر، اهلی شهر،
معادل ابجد
217