معنی بازدارنده
لغت نامه دهخدا
بازدارنده. [رَ دَ / دِ] (نف مرکب) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع. (منتهی الارب). مانع. (منتهی الارب) (دهار). عَوق، آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضِر. (منتهی الارب). رادع. حاجب. واقِف. عاصِم. حابِس. حائل. عاکف. عایق. مُعَوِّق. دافِع. مَنّاع. زاجِر. (دهار).
فرهنگ عمید
آنکه یا آنچه کسی را از امری باز میدارد،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیریکننده
فارسی به انگلیسی
Deterrent, Hindrance, Preventive, Inhibition, Obstructive, Prohibitive, Rub
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
274