معنی بازداشت گاه بهداشتی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بهداشتی

بهداشتی. [ب ِ] (ص نسبی) منسوب به بهداشت: امور بهداشتی. (فرهنگ فارسی معین).


بازداشت

بازداشت. (مص مرکب مرخم، اِ مص مرکب) منع. ممانعت تعرض. (ناظم الاطباء). مَنع. حَدَد. سَدّ. رُطام. حُجران. مَنعی. خَبل. (منتهی الارب). وَزع. کَف ّ.ممانعت. رَدَع. نهی. || حمایت. نگه داشتن. (شعوری ج 1 ص 152). || (اِ مرکب) درمیان و فاصله. (ناظم الاطباء). برزخ. فاصله. حائل و بازداشت میان دو چیز. (منتهی الارب). مِصر. بازداشت میان دو چیز. (دستورالاخوان). المصر؛ بازداشت میان دو چیز وحد چیزی. (مجمل اللغه). || قسمت. || مدت. || حبس و گرفتاری. (ناظم الاطباء). توقیف. (واژه های فرهنگستان ایران). ایباق. سِجن. (منتهی الارب). || محبس. زندان. (ناظم الاطباء). || محبوس. زندانی. بندی:
چندگه بازداشت بودم من
در یکی خانه عاجز و مضطر.
مسعود سعد.

فرهنگ عمید

بازداشت

منع، ممانعت، جلوگیری،
توقیف،
(حقوق) حبس،
(صفت مفعولی) زندانی: چند‌گه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد: ۱۷۷)،
* بازداشت کردن: (مصدر متعدی) زندانی کردن، کسی را به زندان انداختن،

فرهنگ فارسی هوشیار

بهداشتی

(صفت) منسوب به بهداشت: امور بهداشتی.


بازداشت

توقیف، حبس

فرهنگ معین

بازداشت

جلوگیری، توقیف، حبس. [خوانش: (مص مر.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازداشت

اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس،
(متضاد) آزاد، رها، منع، جلوگیری، نهی،
(متضاد) امر


بهداشتی

سالم، صحی

فارسی به عربی

بازداشت

اعتقال، قید


بهداشتی

صحی

فارسی به آلمانی

بازداشت

Bordstein (m), Rinnstein (m), Zügeln


بهداشتی

Gesundheits, Hygienisch, Sanitär

معادل ابجد

بازداشت گاه بهداشتی

1463

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری