معنی بازیگر آمریکایی فیلم مترجم

فارسی به عربی

مترجم

مترجم، مترجم شفوی


مترجم شفاهی

مترجم شفوی

عربی به فارسی

مترجم

مترجم , برگرداننده


مترجم شفوی

مترجم , مترجم شفاهی , مفسر

فرهنگ عمید

مترجم

کسی که سخنی را از زبانی به‌ زبان دیگر ترجمه می‌کند،
[مجاز] بازگوکننده، بیان‌کننده: این شعر مترجم احساسات شاعر است،

لغت نامه دهخدا

مترجم

مترجم. [م ُ ت َ ج ِ] (ع ص) ترجمه کننده. (غیاث) (آنندراج). ترجمان. دیلماج. (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، ترجمان و ترجمه کننده و معنی کننده و تاجُران. (ناظم الاطباء). کسی که کلامی را به زبانی دیگر برگرداند چنانکه فرانسه را به پارسی:... تا بروزگار مترجم آن آهن نوشته بر در آن کاخ بود. (ترجمه ٔ تاریخ بخارا). و رجوع به ماده ٔ قبل و تاجُران شود.
- لسان مترجم، زبان فصیح و گویا. (ناظم الاطباء).
- مترجم اول، از القاب اداری دوره ٔ قاجاریه بود و به کسی اطلاق می شد که بر مترجمان دیگر ریاست داشت و یا حائز مرتبه ٔ اول بود و رجوع به مرآه البلدان شود.
- مترجم دوم، این نام نیز از القاب اداری دوره ٔ قاجاریه می باشد، کسی که در میان مترجمان مقام دوم دارا بود، به این لقب خوانده می شد. و رجوع به مرآهالبلدان شود.

مترجم. [م ُ ت َ ج َ] (ع ص) ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده. (غیاث) (آنندراج). مأخوذ ازتازی، ترجمه شده و معنی کرده شده. (ناظم الاطباء). برگردانده شده از زبانی به زبانی دیگر. ترجمه شده. و رجوع به ترجمه و ترکیب های آن شود.

فرهنگ معین

مترجم

(مُ تَ جِ) [ع.] (اِفا.) کسی که مطلبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند.

(مُ تَ جَ) [ع.] (اِمف.) از زبان دیگر گردانده، ترجمه شده.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مترجم

برگرداننده، ترجمان، دیلماج، گزارنده، مفسر

فرهنگ فارسی هوشیار

مترجم

ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده

فارسی به ایتالیایی

مترجم

traduttore

کلمات بیگانه به فارسی

مترجم

برگرداننده

معادل ابجد

بازیگر آمریکایی فیلم مترجم

1375

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری