معنی بازیگر خانم سینمای هند
حل جدول
رانیمو کرجی
رانی موکرجی
سینمای هند
بالیوود
بازیگر خانم
آشا محرابی
از آهنگسازان سینمای هند
سلیم سلیمان
خانم بازیگر ایرانی
نیکی کریمی
بازیگر خانم پایتخت
ریما رامین فر
بازیگر خانم پرستاران
لیندا کیانی
خانم بازیگر ایتالیایى
ویرنا لیزى
بازیگر خانم سریالمدینه
آرام جعفری
خانم بازیگر آمریکایى
دوریس دى
بازیگر خانم آمریکایی
رابین تونی
واژه پیشنهادی
فیلم فیر
گویش مازندرانی
خانم بانوی نجیب و شریف
لغت نامه دهخدا
خانم. [ن ُ] (ترکی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. کدبانو. بیگم:
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی.
ایرج میرزا.
|| لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم. || فاحشه. جنده. زانیه.
- خانم بزرگ، برترین زن خانه. گاهی نوادگان، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند.
- خانم کوچک، بانوچه. دوشیزه.
- خانم کوچولو، لقب گونه ای است که به دختران دهند.
- خانم و خاتون، با کمال حرمت. با وقار تمام. چون: مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن.
- امثال:
خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده،چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند. (امثال و حکم دهخدا).
معادل ابجد
1161