معنی بازیگر زن فیلم جهانگرد اتفاقی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

اتفاقی

اتفاقی. [اِت ْ ت ِ] (ص نسبی) ناگهانی. غیرمترقب. غیرمنتظر. || مبنی بر اتفاق و وحدت:
کسی کش خرد رهنمون است هرگز
بگیتی ره و رسم صحبت نورزد
که صحبت نفاقی است یا اتفاقی
دل مرد دانا از این هر دو لرزد
اگر خودنفاقیست جان را بکاهد
وگر اتفاقی به هجران نیرزد.
سنائی.

فارسی به عربی

اتفاقی

حادث عرضی، صدفه، عادی، عرضی، فرصه، لونی، مشکوک


جهانگرد

سائح

فرهنگ فارسی هوشیار

اتفاقی

ناگهانی، غیرمترقب


کعبه جهانگرد

گتک جهانگرد گواژ: خور

فارسی به ایتالیایی

اتفاقی

per caso

occasionale

coincidenza

فرهنگ معین

اتفاقی

(اِ تِّ) [ع - فا.] (ص نسب.) ناگهانی، غیرمنتظره، به ناگهان، غیرمترقب.


جهانگرد

(~. گَ) (ص فا.) سیاح، کسی که زیاد سفر می کند.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اتفاقی

بختامدانه، بختامدی، گذرانه، ناگهانی، خودبخود، گذری، پیش آمدی، خودبخودی

فارسی به آلمانی

اتفاقی

Unfall (m), Unfall, Zufaellig, Zufall (m), Zufälliges ereignis (n)

فرهنگ عمید

جهانگرد

کسی که در شهرها و کشورها می‌گردد و سیاحت می‌کند، جهان‌نورد، گردشگر، سیاح، توریست،

معادل ابجد

بازیگر زن فیلم جهانگرد اتفاقی

1332

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری