معنی بازیگر سریال تعبیر وارونه یک رویا

حل جدول

بازیگر سریال تعبیر وارونه یک رویا

پانته‌آ بهرام

پانته آ بهرام


بازیگر سریال مرگ تدریجی یک رویا

دانیال حکیمی، هایده حائری، سامیه لک، آشا محرابی، ستاره اسکندری


بازیگر خانم سریال مرگ تدریجی یک رویا

سامیه لک


بازیگر سریال سرباز

رویا تیموریان


بازیگر سریال هم‌گناه

رویا تیموریان


از عالمان تعبیر رویا

ابن سیرین

لغت نامه دهخدا

وارونه

وارونه. [ن َ / ن ِ] (ص) برگشته. باژگونه. معکوس. مقلوب. (برهان) (آنندراج). وارون. واژگون. (ناظم الاطباء). باژگون. منکوس. منکوساً. واشگونه. باشگونه.واژونه. واژگونه. و رجوع به وارون شود:
که او را زمانه برآنگونه بود
همه تنبل دیو وارونه بود.
فردوسی.
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دو تا اندر آورد بالای شاه.
فردوسی.
|| بدبخت. شوم. نامبارک. (برهان) (آنندراج):
چرا زادم چو او بی بخت فرزند
چرا کردم چنین وارونه پیوند.
(ویس و رامین).
بزرگ امید را گفت ای خردمند
دلم بگرفت از این وارونه فرزند.
نظامی (خسرو و شیرین ص 412).
|| (اِ) نمودار چیزی را گویند خواه نیک خواه بد. (اوبهی).

وارونه. [ن َ] (اِخ) وارونی. وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریا است و آسمان صاف محیط بر عالم به معنی وسیع این واژه میباشد. اسم آسمان در زبان سانسکریت، ودر ریگ ودا (قدیمترین کتب سانسکریت) ابتدا دیااوه بوده که بعدها به وارون یا وارونه تبدیل شده. دیااوه تاکنون نیز به شکل دیااس به معنی آسمان مرئی است و وارونه و معکوساً به اورانس تبدیل شده، که در زبان یونانی به معنی آسمان است. این نامها ما را به دوره بدوی نژاد آریا و زمانی که اسلاف مللی که بعدها اروپا را مسکن خود قرار دادند و در شرف قیام برای مهاجرت از میهن اصلی خود بودند، سیر میدهند هندوان و ایرانیان مسلماً به خدایان متعدد اعتقاد داشتند، ولی ظاهراً برای آسمان تفوق مقامی قائل بودند از این رو به واژه دیااوه و وارونه اغلب کلمه آسوره یعنی بزرگ و ولینعمت را می افزودند و گاهی برای وارونه محسوب میگردید. آتش در موقع تظاهر به شکل برق پسر او، و قسمت مرئی آسمان ستاره دار، جامه ٔ سلطنتی وی بشمار میرفت. وارونه تنها مظهر قوای مادی طبیعت نیست بلکه از نظر قوای معنوی نیز دارای صفات اخلاقی عالی است، او برقرارکننده آسمان و زمین است، او ایجادکننده و حافظ نظم و سعادت دنیاست و انحراف از این قوانین گناه و نخستین مرحله هر نوع کژی و کاستی است بهمین جهت از گناهها به درگاه وارونه توبه کرده عفو می طلبیدند، زیرا که وارونه همانطور که رحیم است جبار نیز هست و از همه ٔ گناهان بزرگترین تقصیر در نظر او دروغ است. آسمان در همه ٔ ادوار تاریخی در نزد ایرانی مانند دیگر اقوام مظهر «عظمت » بوده است. نام وارونه در اغلب خطاب ها با نام رب النوع دیگری به نام میتره همراه است و میتره لغهً به معنی دوست بوده و مظهر روشنائی روز است. میتره (سانسکریت) یا میثره (اوستا) که بمنزله ٔ اپولون ایران است با خدای آسمان رابطه ٔ نزدیکی دارد به حدی که آندو در حکم یک جفت غیرقابل تجزیه و تفکیک میباشند. وارونه، میتره، میتره، وارونه، مانند هم هستند. هیچیک بر دیگری تقدم ندارد. این هر دو دارای یک فکر میباشند و متفقاً نظام عالم و قانون راستی را حفظ میکنند و با هم ناظر کارها و دلهای نوع بشر بوده همه چیز را می بینند و همه چیز را میدانند، شدت پیوند این دو به حدی است که حتی در موقع حرکت سوار یک گردونه ٔ دوچرخه میشوند. آفتاب را اغلب چشم وارونه میتره یا وارونه مینامند. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 26 و 27 و 28). و رجوع به وارون، وارونا و مزدیسنا ص 46، 153، 154 شود.


رویا

رویا. (نف) روینده و هر چیز که از زمین روید. (ناظم الاطباء) (برهان). روینده. (انجمن آرا) (آنندراج):
قیاس از درختان رویا چه گیری.
خاقانی.
ز یک چشمه رویا شده دانه شان
دو چشمه شده آسیاخانه شان.
نظامی.


تعبیر

تعبیر. [ت َ] (ع مص) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کردن و نهادن و راندن و رفتن و زدن مستعمل. (غیاث اللغات). بیان خواب کردن و خبر دادن از مراد آن. (آنندراج). خواب گزاردن. (دهار). خواب گزاری کردن. (نفایس الفنون). ظاهر کردن معنای حقیقی رؤیاهای فوق الطبیعه. (سفر پیدایش 41 کتاب دانیال 2:3) (قاموس کتاب مقدس). || علم تعبیر رؤیا، علمی است که از آن مناسبت بین تخیلات نفسانی و امور غیبی شناخته شود تا از نخستین به دومین انتقال یابند و بدان بر احوال نفسانی در خارج یا بر احوال خارجی در آفاق و منفعت بشری و انذار استدلال کنند بسبب آنچه در خواب دیده شده است. (از کشف الظنون). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود:
ببینید گفتا که تعبیر چیست
چه سازیم او را و تدبیر چیست.
فردوسی.
بخواب دیدمی که من به زمین غور بودمی... و ایشان [طاوس و خروس] در زیر قبای من همی پریدندی... و تو هر چیز بدانی تعبیر این چیست ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 108).
پریشان می شوی حال دل عاشق چه میپرسی
نمی داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش.
خاقانی.
الوداع ای کعبه کاینک هفته ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده.
خاقانی.
همه ٔ حکما از تعبیر آن [خواب] فروماندند مگر درویشی. (گلستان). || تفسیر کردن سخن را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معنی را بگونه ٔالفاظ درآوردن. (نفایس الفنون). تفسیر و تأویل و بیان و توصیف و گزاره و گزارش. (ناظم الاطباء):
و جده ای بود مرا زنی پارسا و خویشتن دار و قرآن خوان و نبشتن دانست و تفسیر قرآن و تعبیر اخبار پیغامبر صلی اﷲ علیه و اله و سلم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 106). کما شاهد فی الالواح العالیه صریحاً فلایحتاج الی تأویل و تعبیر. (حکمت اشراق ص 237). || سخن از کسی یا از دل خود گفتن. || نمودن آنچه در دل باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استفسار نمودن غیری پس بیان کردن از او. || درگذشتن از آب و درگذرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درگذشتن از آب. (از اقرب الموارد). گذرانیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا):
پرس پرسان کین به چند و آن به چند
از پی تعبیر وقت و ریشخند.
مولوی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| نمودن کسی را گرمی چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || دشوار شدن کار بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به اندیشه خواندن نامه را بی آواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || هلاک گردانیدن کسی را. || به یک بار سنجیدن درم بعد از آنکه به تفاریق سنجیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیمودن گندم و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی آزاد

رویا

رویا، آنچه شخص در خواب بیند، خواب

معادل ابجد

بازیگر سریال تعبیر وارونه یک رویا

1738

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری