معنی بازیگر سریال شمس العماره

حل جدول

بازیگر سریال شمس العماره

هانیه توسلی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، فرهاد آییش، مرجانه گلچین، سروش صحت، نیما بانکی


شمس العماره

سریالی از سامان مقدم


کارگردان سریال شمس العماره

سامان مقدم


تالار آیینه، شمس العماره، دارالفنون

بنای تاریخی تهران


تالار آیینه، شمس العماره ، دارالفنون

بنای تاریخی تهران

لغت نامه دهخدا

شمس العماره

شمس العماره. [ش َ سُل ْ ع ِ رَ / رِ] (اِخ) یکی از بناهای دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار که در خیابان ناصریه (ناصرخسرو کنونی) در ضلع شرقی کاخ گلستان واقع است و سابقاً منظره ٔ زیباتری داشت. (از فرهنگ فارسی معین). عمارت شمس العماره و تکیه ٔ دولت در مدت دو سال در شرق حیاط کاخ گلستان و به دستیاری دوستعلی خان نظام الدوله ٔ معیرالملک ساخته شده است و غرض ناصرالدین شاه از ساختن آن این بوده است که عمارتی مشرف بر شهر داشته باشد. سردر این عمارت مقابل میدان مروی در خیابان ناصرخسرو (ناصریه ٔ سابق) واقع و آن زمان این میدان دارای حوض بزرگ و فواره و باغچه ها بوده است.


شمس

شمس. [ش َ] (اِخ) نام پدر بطنی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

شمس. [ش َ] (ع اِ) آفتاب. مؤنث است. ج، شموس: کأنّهم جعلوا کل ناحیه منها شمسا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آفتاب و آن مؤنث است و مصغرش شُمیسه است. (از اقرب الموارد). ستاره ٔ تابان درخشان روز است. (از تعریفات جرجانی). آفتاب. (ترجمان القرآن ص 63). خورشید. (مهذب الاسماء). ام انوار السماء. ام سمامه. ام النجوم. بنت السماء. (مرصع). هور. خور. خورشید. مهر. شارق. شرق. آفتاب. شید. ذکاء. ذکا. بیضا. بوح. یوخ. لوح. جاریه. آف. چشمه. شیر. غزاله. لیو. عجوز. مهات. الاهه. بتیراء. اختران شاه. ابوقابوس. ارنه. ملک النجوم. پادشاه ستارگان. کالملک. قندیل ستاره ها. سلطان آسمان. و آن در فلک چهارم و خانه ٔ برج اسد است و شرف آن در نوزدهمین درجه ٔ حمل است. (یادداشت مؤلف):
بچگانمان همه ماننده ٔ شمس و قمرند
زآنکه همسیرت و همصورت هر دو پدرند.
منوچهری.
اذا طلعت فلا شمس و لا قمر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122).
شمس چون پیدا شود آفاق ازو روشن شود
مرد چون دانا شود دل در بَرَش دریا شود.
ناصرخسرو.
امتحان کردن نیاید در جوانمردی ترا
شمس را در روشنایی کس نکرده ست امتحان.
امیرمعزی.
من مه چارده بودم مه سی روزه شدم
نه شما شمس من و مهرسمایید همه.
خاقانی.
دوستانم قطب و شمس و نجم و بوالبدر و شهاب
رفته و من چون سها درگوشه تنها مانده ام.
خاقانی.
کوه را در هوانداشته اند
شمس را بر قمر ندوخته اند.
خاقانی.
چندان بمان که ماه نو آید عیان ز شرق
وز سوی غرب شمس تلالا برافکند.
خاقانی.
شمس ملک آمد و ظلال ملوک
عید گوهر شد و هلال تبار.
خاقانی.
شمس نزد اسد رَوَد مادام
روح سوی جسد رَوَد هموار.
خاقانی.
نه روح را پس ترکیب صورت است زوال
نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا.
خاقانی.
شمس در خارج اگرچه هست فرد
مثل او هم میتوان تصویر کرد.
مولوی.
سایه خواب آرد ترا همچون سمر
چون برآید شمس انشق القمر.
مولوی.
شمس و قمر در زمین حشر نباشد
نور نتابد مگرجمال محمد.
سعدی.
آنکه منظور دیده و دل ماست
نتوان گفت شمس یا قمر است.
سعدی.
- امثال:
شمع در پیش شمس نفروزد.
سنایی (از امثال و حکم).
- شمس زر، شمسه ٔ زر. تصویر آفتاب. خورشید از زر که روی حلقه ٔ کمربندها نصب می کردند:
بر میانشان حلقه ٔ بند کمرها شمس زر
زیر رانشان جمله زرین مرکبان راهوار.
فرخی.
- شمس فلک، خورشید. خورشید فلکی:
شمس فلک ز بیم اذاالشمس درگریخت
در ظل شمس دین که شود چاکر سخا.
خاقانی.
- عبدشمس، پدر قبیله ای که آفتاب را می پرستیدند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به عبد شود.
- قرص شمس، قرص خورشید. آفتاب:
مثال بنده و تو ای نگار دلبر من
به قرص شمس و به ورتاج سخت می ماند.
آغاجی.
رجوع به قرص شود.

شمس. [ش َ] (اِخ) نام بتی در قدیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).

شمس. [ش َ] (ع مص) آفتابناک شدن روز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). با آفتاب شدن روز. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || دشمنی برآوردن کسی را: شمس له. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

شمس. [ش َ م َ] (ع مص) آفتابناک شدن روز. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به شَمس شود.

شمس. [ش ُ] (ع ص، اِ) ج ِ شامِس. (ناظم الاطباء). || ج ِ شموس. (از اقرب الموارد). رجوع به شامس و شموس شود.

شمس. [ش ُ م ُ] (ع ص، اِ) ج ِ شَموس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شموس شود.

شمس. [ش َ] (اِخ) سوره ٔ نود و یکمین از قرآن کریم. مکیه و آن شانزده آیت است پس از سوره بلد و پیش از سوره ٔ لیل و با این آیه شروع شود: والشمس و ضحی̍ها. (یادداشت مؤلف).


شمس العمارة

شمس العماره. [ش َ سُل ْ ع ِ رَ] (ع اِ مرکب) آفتاب ساختمانها. (فرهنگ فارسی معین).

معادل ابجد

بازیگر سریال شمس العماره

1288

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری