معنی بازیگر سری دزدان دریایی کارائیب
حل جدول
جانی دپ
هنرپیشه سری فیلمهای دزدان دریایی کاراییب
دپ
کارائیب
دریایی در آمریکا
دریایی در شرق آمریکای مرکزی
فرهنگ فارسی آزاد
کارائیب Caibbean sea، یا دریای آنتیل، گوشه ای از اقیانوس اطلس است که در شرق آمریکای مرکزی و شمالِ آمریکای جنوبی قرار دارد و از جزائر مشهور آن جامائیکا- هائیتی- جمهوری دومینیکن- پوئرتوریگو و در شرق آن جزائر آنتیل است،
سری
سَرِیّ، جوانمرد- مهتر- بزرگوار- آقا- شریف- سخی- پاک و مُبَرّا (جمع: اَسْرِیاء- سُراه- سری و سُرَواء)
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
سری. [س َ] (اِخ) نام یکی از اولیأاﷲ است مشهور بسری سقطی. (برهان) (آنندراج):
چون سری بی سر شد اندر راه او
بر سریر سروران شد جای او.
(مثنوی).
رجوع به سری سقطی شود.
سری. [] (اِخ) ابن احمدبن سری الکندی الرفاء الموصلی شاعر معروف و مشهوری است که دیوان ابی الفتح کشاجم را استنساخ کرده است وی در حدود سال 360 درگذشته است. (از روضات الجنات ص 308). رجوع به معجم الادباء ج 4 ص 226 شود.
سری. [س ُ را] (ع مص) شب روی. (منتهی الارب) (آنندراج). بشب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). سریان. سریه.
سری. [س َ] (اِخ) ابن منصور معروف به ابوالسرایا. رجوع به ابوالسرایا و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 361 و 362 شود.
سری. [س َ] (حامص) (از: سر (رأس) + ی مصدری). ریاست. سروری. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). سرداری و سپهسالاری. (برهان). سرداری. (جهانگیری). سروری و سرداری. (آنندراج). سرداری. (غیاث):
او را سزد امیری او را سزد شهی
او را سزد بزرگی و او را سزد سری.
فرخی.
گرچه مرا اصل خراسانی است
از پس پیری و مهی و سری.
ناصرخسرو.
سوزنی مدح گوی مجلس او
که سری داشت بر سر اصحاب.
سوزنی.
بر آسمان زمین بخارا کند سری
تا اندروست نجم کله دوز را مقام.
سوزنی.
گر نباشد جاه فرعون و سری
از کجا باید جهنم پروری.
مولوی.
|| (ص نسبی، اِ) چیزی را گویند از آهن که در روز جنگ بر سر اسب بندند. (برهان) (جهانگیری). چیزی از آهن است که روز جنگ بر اسپ بندند تا از زخم حربه محفوظ ماند و آن را به ترکی قشفه گویند. (آنندراج). || سرای که خانه باشد. (برهان). سرای. (جهانگیری) (آنندراج).
سری. [س َ ری ی] (ع اِ) جوی خورد که بجانب خرمابنان رود. ج، اسریه و سُریان. (منتهی الارب) (آنندراج). جوی خرد. || (ص) مرد شریف. مهتر. (دهار) (مهذب الاسماء). مهتر و جوانمرد و سخی. (منتهی الارب).
دزدان دره
دزدان دره. [دُ دَرْ رَ] (اِخ) نام قدیم باقرآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). رجوع به باقرآباد شود.
معادل ابجد
1045