معنی بازیگر فقید فیلمهای رزمی
حل جدول
بروسلی
بازیگر فقید چینی فیلم های رزمی
حیرانی
بازیگر فقید سال94
هما روستا
بازیگر فقید مختارنامه
رضا خندان
بازیگر فقید هزاردستان
گرجی
رزمی کار
ورزشکار ماهر در یکی از ورزش های رزمی
لغت نامه دهخدا
فقید. [ف َ] (ع ص) گم کرده شده. مات غیر فقید و لاحمید؛ یعنی بمرد و کسی پروای آن نکرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در تداول امروز، برای مرده ای که بخواهند از او به احترام یاد کنند به کار برند. (یادداشت مؤلف).
- فقیدالمثل، بی مثل وعدیم النظیر. (غیاث) (آنندراج).
رزمی
رزمی. [رَ] (ص نسبی) جنگجو. جنگاور. حربی. (فرهنگ فارسی معین). جنگی. منسوب به رزم. اهل رزم. (یادداشت مؤلف). رزمجو:
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند.
خاقانی.
رزمی. [رَ] (اِخ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره ٔ نصرآبادی (ج 2 ص 43) آمده است. نسخه ٔ دیوان وی در بنگاله بدست می آید. (از الذریعه ج 9 بخش 2). رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.
فرهنگ معین
(ص نسب.) جنگجوی، (اِ.) نام عمومی نوعی ورزش شامل، کاراته، تکواندو، کونک فو. [خوانش: (رَ)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
جنگی، حربی
فارسی به عربی
ملحمه
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) جنگجوی جنگاور حربی.
معادل ابجد
867