معنی بازیگر فیلم اینجا بدون من
حل جدول
پارساپیروزفر، نگارجواهریان، فاطمه معتمدآریا
پارسا پیروزفر، نگار جواهریان، فاطمه معتمدآریا
بازیگر فیلم اینجا بدون من
صابر ابر
بازیگر هالیوودی فیلم من یک افسانه ام
ویل اسمیت
بازیگر فیلم معراجیها
برزو ارجمند
فارسی به انگلیسی
Hem, Hum, Mm, Mumble, Uh
من
I, Manna
من من کردن
Dillydally, Falter, Hesitate, Maunder, Mumble
من من کننده
Mumbler
اینجا
Here, Within
لغت نامه دهخدا
اینجا. (اِ مرکب، ق مرکب) این مکان. این موضع. این محل. ایدر. هنا. هیهنا:
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دائم شود خوار.
دقیقی.
همان طوس و نوذر در آن بستهید
کجا پیش اسب من اینجا رسید.
فردوسی.
بماندم اینجا بیچاره راه گم کرده
نه آب با من یک شربه نه خرامینا.
بهرامی.
پای او افراشتند اینجا چنانک
تو برزگون راژها افراشتی.
لبیبی.
چون و چرا بجوی که بر جاهل
گیتی چو حلقه تنگ از اینجا شد.
ناصرخسرو.
دانید که اینجا نیز گریزگاهی نیست. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 101).
بگفتا نیارم شد اینجا مقیم
که در پیش دارم مهمی عظیم.
سعدی.
گره تا میتوانی باز کن ازکار محتاجان
چو بیکاران بناخن گردن خود را مخار اینجا.
صائب.
مترادف و متضاد زبان فارسی
ایدون، اینمکان، اینموضع،
(متضاد) آنجا
فرهنگ فارسی هوشیار
این مکان این موضع این محل، در این هنگام.
فارسی به آلمانی
Hier, Wo inwiefern wohin, Wo, Wo, Wohin
فرهنگ معین
این مکان، این محل، در این هنگام. [خوانش: (ق.)]
فارسی به عربی
حیث، هنا
فارسی به ایتالیایی
ecco
معادل ابجد
617