معنی بازیگر فیلم سابقه خشونت

لغت نامه دهخدا

خشونت

خشونت. [خ ُ ن َ] (ع مص) درشتی و زبری. (ناظم الاطباء). ضد لینت و نرمی، خلاف نعومت. (یادداشت بخط مؤلف). || غلظت. (از ناظم الاطباء): خشونت این کلمه مؤثر آمد و او را بگرفتند و به خوارزم فرستادند. (از ترجمه ٔ یمینی). امیر عضدالدوله با جلالت قدر و نباهت ذکر وخشونت جانب و عزت ملک و نخوت پادشاهی همواره رضاء آنجانب نگاهداشتی. (از ترجمه ٔ یمینی). || سختی و تندی و تیزی. (ناظم الاطباء): از سر حدت مزاج و خشونت طبع برلجاج اصرار نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || سخت رویی. خشم. غضب. (از ناظم الاطباء): بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در اواسط هر روز مطالبه کردی و سخنهای با خشنوت گفتی. (گلستان سعدی). || خشکی.
- خشونت حلق، خشکی گلو. (یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت صدر، خشکی سینه. (از یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت فم، خشکی دهان. (یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت کردن، درشتی کردن. تندی کردن. (یادداشت بخط مؤلف).


سابقه داری

سابقه داری. [ب ِ ق َ / ق ِ] (حامص مرکب) عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود.

فرهنگ معین

سابقه

سبقت گیرنده، (اِ.) پیشینه، اعمالی که در گذشته انجام شده. [خوانش: (بِ قَ یا قِ) [ع. سابقه] (اِفا.) مؤنث سابق. ]


خشونت

درشتی، ناهمواری، تندخویی، بی رحمی. [خوانش: (خُ نَ) (اِمص.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

سابقه داری

سابقه داشتن سابقه دار.

کلمات بیگانه به فارسی

سابقه

پیشینه

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

خشونت

violenza

aggressività

فرهنگ عمید

خشونت

درشتی کردن، درشت‌خویی، تندخویی،
[قدیمی] زبری، زمختی، ناهمواری،
[قدیمی] درشتی، تندی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خشونت

درشتی، درشت خویی، تندخویی

معادل ابجد

بازیگر فیلم سابقه خشونت

1924

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری