معنی باز پس دادن

حل جدول

باز پس دادن

استرداد


پس دادن

بازگرداندن

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

باز پس

‎ عقب، بر سر فعل در آید بمعنی عقب وا پس: باز پس رفتن باز پس شدن.


باز دادن

پس دادن


پس دادن

باز گردانیدن

لغت نامه دهخدا

پس دادن

پس دادن. [پ َ دَ] (مص مرکب) بازدادن چیزی را که از کسی گرفته باشند. رد کردن چیزی گرفته از کسی را به او. خریده را بفروشنده بازگردانیدن و بهای داده را ستدن. ردّ. باز او دادن. وادادن. (زوزنی). استرداد. (زوزنی). || زهیدن. از برون سوی بیرون دادن به تراوش: این کوزه آب پس میدهد. این مشک نم پس میدهد. || خواندن متعلم درس فراگرفته را نزد مُعلم تا معلم داند که او آموخته است. درس را روان کرده به استاد خواندن. مقابل پیش دادن.


حساب پس دادن

حساب پس دادن. [ح ِ پ َ دَ] (مص مرکب) روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود. || توضیح دادن و دلیل آوردن برای اعمال. روز قیامت باید از همه ٔ اعمال حساب پس داد.


تاوان پس دادن

تاوان پس دادن. [پ َ دَ] (مص مرکب) غرامت دادن. || عوض دادن مهمانی و یا چیز دیگر را: فلان تاوان بکسی پس نمیدهد، یعنی همیشه دست بگیر دارد نه دست بده. رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.


باز جا دادن

باز جا دادن. [زِ دَ] (مص مرکب) بجای خود نهادن. در محل نخست گذاردن: امام اعظم سیب بستد و بشکافت و باز جا داد. (راحهالصدور).


بعدم باز دادن

بعدم باز دادن. [ب ِ ع َدَ دَ] (مص مرکب) نیست و نابود کردن. (آنندراج). نیست کردن. (از شرفنامه ٔ منیری) (از مؤید الفضلاء).

فارسی به عربی

پس دادن

اعد دفع، تغوط

فارسی به ایتالیایی

پس دادن

disdire

rendere

restituire

واژه پیشنهادی

پس دادن

وادادن

معادل ابجد

باز پس دادن

131

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری