معنی باستانی

لغت نامه دهخدا

باستانی

باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه ٔ باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.


پارسی باستانی

پارسی باستانی. [ی ِ] (اِخ) (زبان...) یاپارسی قدیم یا فرس قدیم یا پارسی هخامنشی یا پارسی باستان یکی از لهجات کهن ایران که کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی بدان نوشته شده است. این لهجه با لهجه ٔ اوستائی و زبان سانسکریت که کتاب مقدس هندوان (وِدا) بدان زبان است، از یک اصل میباشند. قدیمترین کتابت زبان پارسی قدیم مربوط بعهد داریوش اول است و در کتیبه های این شاهنشاه چهارصد و اندی کلمه از لهجه ٔ پارسی باستان محفوظ مانده است و به یاری همین کتیبه های مفصل علماء فن توانسته اند لغت نامه و دستور زبان پارسی قدیم را بنویسند و چنانکه در ذیل لفظ میخی (خط...) خواهیم دید کتیبه های متعدد دیگری نیز از سایر پادشاهان هخامنشی بدین زبان باقی مانده است ولی از حیث اشتمال بر لغات متعدد هیچیک از آنها به پای کتیبه ٔ داریوش واقع در بیستون نمیرسند. غیر از کتبیه های شاهان هخامنشی برای اطلاع بر بعض لغات و اسامی که در زبان پارسی باستان معمول بود مأخذ مهم دیگری در دست است و آن کتب تاریخی یونان قدیم میباشد. در این کتب اسامی بسیاری از رجال دوره ٔ شاهنشاهی هخامنشیان آمده ولی چون یونانیان به رسم زبان خویش در کلمات و اسامی خارجی تصرفاتی میکردند استخراج لغات پارسی از آنها جز بوسیله ٔ اهل فن ّ و بادقت و استقصاء میسر نیست. این لهجه بنابر تحقیق محققان در عصر هخامنشی زبان محاوره نبود بلکه صورت کهن تری از لهجه ٔ ایرانی پارسیان بود که در این ایام برای گفتگو بکار نمی آمد و تنها در مکاتبات رسمی بکار میرفت و دلیل این مدّعا را محققین وجود بعضی اشتباهات دستوری در کتیبه های هخامنشی میدانند و گویند چون زبان این کتیبه ها صورت کهن تری از زبان مردم آن عهد داشته و زبان محاوره و کتابتهای عادی ساده تربوده است، همه کس از قواعد منسیه ٔ آن اطلاع نداشتند واین استنباط را بعض قرائن نیز تأیید میکند زیرا که برخی از اسامی خاص که معاصرین هخامنشیان ضبط کرده اند با تلفظ همان اسامی در کتیبه ها تفاوت دارد مثلاً نام داریوش در کتیبه ها دارَی َوَاُوش است و حال آنکه درتوراه داریوش میباشد و یونانیان آنرا دارِی یُس ضبط کرده اند (چون مخرج شین در زبان یونانی نبود شین کلمه را به سین بدل کردند) و باز نام اردشیر در کتیبه ها اَرْت َخْشَتْرَ در صورتی که کتزیاس دو تن از رجال دربار را بنام اَرت َسیراس یاد کرده و اگر بجای سین اول شین بگذاریم و سین دوم را از آخر کلمه حذف کنیم اَرت َشیرا یا اَرت َشیرَ بدست می آید که صورت جدیدتری از اَرْت َ خَشَتْرَ است. بنابراین بعض محققان معتقدند که لهجه ٔ متداول مردم برای محاوره در عهد هخامنشیان لهجه ٔ نزدیک به زبان پهلوی بوده است و لهجه ٔ کهن پارسی باستان که در کتیبه ها می بینیم در آن ایام در حال فراموش شدن و متروک گشتن بوده است. برای طریقه ٔ کشف لهجه ٔ پارسی باستانی و دستور و لغات آن و طریق خواندن خط میخی (که این لهجه را بدان خط می نوشتند) و همچنین خطّ میخی رجوع شود به کلمه ٔ میخی (خط...) و اینک نموداری از زبان پارسی باستان از بند اول از ستون اول کتیبه ٔ بیستون داریوش بزرگ نقل میشود: اَدَم، داری َوَاُوش، وَزَرْک، خشای َثی ی َ، خشای َثیانام، خشای َثی ی َ، پارس َهی ی َ، خشای َثی َ، ده یونام، وِشتاسپ َ هی یا، پُوثْر، اَرشام َ هی یا، ن َ پا، هخامنشی یَه. ترجمه ٔ آن چنین است: منم داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه پارس، شاه ممالک، پسر وشتاسپ، نواده ٔ اَرشام هخامنشی.

فارسی به انگلیسی

باستانی‌

Ancient, Antique, Early, Old, Olden, Primitive

فرهنگ فارسی هوشیار

باستانی

(صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه.

حل جدول

باستانی

دیرینه، قدیمی، عطیقه، تاریخی


موسیقیدان باستانی

نکیسا


کمانگیر باستانی

آرش


فیل باستانی

ماموت

مترادف و متضاد زبان فارسی

باستانی

دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه،
(متضاد) جدید، نوین

فرهنگ معین

باستانی

(ص نسب.) قدیمی، کهنه.

فرهنگ عمید

باستانی

قدیمی، دیرینه، تاریخی،

فارسی به عربی

باستانی

اثر، تحفه قدیمه، رمادی، قدیم، کلاسیکی، أَثَر (قَدِیم)


اثر باستانی

أَثَر (قَدِیم)

فارسی به آلمانی

باستانی

Alt, Ehemalig, Uralt, Uralt; alt, Grau, Alt, Altertuemlich; antik

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

باستانی

524

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری