معنی باسگاه استقلال

لغت نامه دهخدا

استقلال

استقلال. [اِ ت ِ] (ع مص) برداشتن و بلند کردن. || بلند برآمدن. به جای بلند آمدن. یقال: استقل ّ الطائر فی طیرانه. || بلند و دراز شدن گیاه. || رفتن. || کوچ کردن قوم. || رخت برگرفتن. (منتهی الارب). || استقلال حمول البین، برگرفتن خوان طعام از پیش مردمان. || استبداد. ضابط امر خویش بودن. (تاج العروس). بخودی خود به کاری برایستادن. (تاج المصادر بیهقی). بخود بکاری ایستادن بی شرکت غیری. (غیاث): از شغل هایی که بدیشان مفوض بود که جز بدیشان راست نیامدی و کس دیگر نبود که استقلال آن داشتی استعفا خواستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334). روزی او را گفتند فلان مقدم را حق رسید و فرزندان او به حد استقلال نرسیده اند. (کلیله و دمنه). || طاقت آوردن. تاب آوردن. (تاج العروس). || اندک شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). || کم کردن. || خشم گرفتن. || لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

استقلال طلبی

عمل استقلال طلب طرفدار استقلال بودن


استقلال طلب

جدایی خواهی (اسم) آنکه طرفدار استقلال است.


استقلال

‎ جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی ‎ (مصدر) برداشتن و بلند کردن، (مصدر) بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا) . بدون مداخله کاری کردن

فرهنگ معین

استقلال

خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استقلال

خودسالاری

کلمات بیگانه به فارسی

استقلال

خودسالاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استقلال

آزادی، خودمختاری،
(متضاد) وابستگی

فرهنگ فارسی آزاد

استقلال

اِسْتِقْلال، مستقل بودن، آزادی داشتن، به رأی خود کار کردن.




یَومُ الاِستِقلال: روز تعطیل هفته در تقویم بهایی _ جمعه،

فارسی به عربی

استقلال داخلى

استقلال ذاتىّ

عربی به فارسی

استقلال ذاتىّ

خودگردانى , خودمختارى , استقلال داخلى , خود اتّکایى


استقلال عن

مستقل بودن از , جدا بودن از , عدم وابستگى به , انفصال از

فرهنگ عمید

استقلال

آزادی داشتن، به آزادی کاری کردن، بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن،
(سیاسی) آزادی دولت‌ها در ادارۀ امور کشور، تصمیم‌گیری، و قانون‌گذاری،

فارسی به ایتالیایی

استقلال

indipendenza

autonomia

معادل ابجد

باسگاه استقلال

711

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری