معنی باشکوه
فرهنگ معین
(شُ) (ص مر.) باعظمت، باابهت.
فرهنگ عمید
شکوهمند، باجلال،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرشکوه، پرجلال، شکوهمند، مجلل،
(متضاد) بیشکوه، بیابهت
فارسی به انگلیسی
Brilliant, Gallant, Grand, Grandiose, Imperial, Imposing, Majestic, Princely, Rich, Royal, Splendid, Sumptuous, Superb
فارسی به ترکی
görkemli
فارسی به عربی
رائع، غنی، مهیب، نبیل
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) با جلال باعظمت باابهت.
فارسی به ایتالیایی
magnifico
فارسی به آلمانی
Grossartig [adjective], Majesta.tisch [adjective], Reich, Edel [adjective], Grossartig [adjective]
معادل ابجد
334