معنی بافت
لغت نامه دهخدا
بافت. (مص مرخم، اِمص) ماضی بافتن. نسج: ثوب جیدالجیله، نیکوبافت و نیکوریسمان. جدلاء؛ زره محکم بافت. (منتهی الارب). || (ن مف مرخم) مخفف بافته. منسوج. بافته شده. باف. (ناظم الاطباء): ارمنی بافت. خوش بافت. دست بافت.
- قالی بافت عراق یا کرمان، قالی که در کرمان یا عراق بافته شده باشد.
بافت. (اِ) نسج. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان). عضوی در بدن حیوان یا نبات که موظف به انجام دادن قسمتی از اعمال حیاتی موجود است. بافت از سلولهای مشابهی که از حیث ساختمان و دارا بودن وظایف با یکدیگر مشابه میباشند بوجود می آید، به مجموع سلول هائی که برای انجام دادن کار مخصوصی، یک نوع تغییرات شکلی و فیزیکی و شیمیایی حاصل کرده اند کلمه ٔ بافت اطلاق میشود مانند بافت ماهیچه ای و بافت پی و غیره. سلول های هر بافتی ممکن است در نقاط مختلف بدن پراکنده باشند ویا بصورت عضوی در محل معینی جمع گردیده باشند. گاهی از اوقات چندین بافت در تشکیل عضوی شرکت میکنند مثلا عضوماهیچه ای تنها از بافت ماهیچه ای درست نشده است بلکه بافت پیوندی و کشدار و پی و رگهای خونی را که در آنجا جریان دارند نیز شامل است. بافتهای بدن جانوران را بر شش دسته تقسیم کرده اند: بافت پوششی، بافت پی، بافت پشتیبان، بافت خونی، بافت غده ای. (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 163). و در گیاهان بافت تقسیمات دیگری دارد بدین سان: پارانشیمی، بافتهای محافظ. بافتهای مقاوم. (گیاه شناسی ثابتی ص 133). بافتهای عمده بدینقرارند:
1- بافت آبکشی: یکی از انواع بافتهای گیاهی، بافت آبکشی یا غربالی است که برای پائین آوردن و انتقال شیره ٔ پرورده ٔ نبات بکار میرود. عنصر این بافت از عده ای سلولهای کشیده و دراز که در امتداد یکدیگر قرار گرفته اند مشتق میباشد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 164 شود.
2- بافت آوندی: از بافتهای انتقال دهنده شیره ٔ نباتی در اعضای نبات است. بافت آوندی از مجموع سلولهای دراز و کشیده ٔ استوانه ای و منشوری شکل که در امتداد یکدیگر قرار گرفته و لوله های باریک و شعریه ای تشکیل داده اند بوجود آمده است. و رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 156 شود.
3- بافت آهکی: بافتی است که در حیوانات از تشکیل موادآهکی بوجود آمده و تقریباً بحالت جامد در می آید مثل جلد سخت خارداری که از اختصاصات طبقه ٔ زیر اپیدرمی یعنی درم بوده و صفحات سخت آهکی و خارهای خارپوستان را بوجود می آورد. این بافتها را بافت آهکی مینامند. (از جانورشناسی فاطمی ج 1ص 244).
4- بافت اپیدرم: بافت پوششی یا اپیدرم یکی از بافتهای محافظ نبات میباشد که قسمتهای خارجی گیاه جوان را میپوشاند و معمولا از یک طبقه سلولهای منظمی تشکیل یافته است ولی گاهی در بعضی نباتات به دو یا سه طبقه سلول نیز بالغ میگردد... سلولهای بافت اپیدرم فاقد دانه های کلروپلاست میباشد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 135 شود.
5- بافت اسکلرانشیم: بافت اسکلرانشیم یکی از بافتهای مقاوم نبات بشمار میرود، عناصر این بافت معمولا چند وجهی و کوتاه و فاقد پرتوپلاسم میباشند و دارای جدار ضخیم و چوبی هستند. در غشاء ضخیم آنها بونکتواسیون های ساده ای بشکل مجاری باریک دیده میشود که در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. بافت اسکلرانشیم یکی از بافتهای خیلی سخت و مقاوم محسوب میشود و در قسمتهای مختلف نبات دیده میشود، مثلا پوست سختی که دانه ٔ بعضی از میوه ها رامیپوشاند مانند پوست سخت بادام و زردآلو و غیره از این بافت تشکیل شده است. و رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 170 شود.
6- بافت انتقال دهنده: نوعی از بافتهای گیاهی است. بافت انتقال دهنده ٔ شیره ٔ نباتی برای نقل و انتقال شیره ٔ خام و پرورده در اعضای نبات بکار میرود و به دو دسته تقسیم میشود: بافت آوندی وبافت آبکشی. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 156 و هم چنین به بافت شود.
7- بافت پارانشیم: یکی از انواع سه گانه ٔ بافتهای نباتی است. سلولهای بافت پارانشیم بطور کلی چند وجهی و گرد و یا بیضی شکل میباشند. جدار آنها سلولزی و غالباً نازک است و اغلب دارای حفره ٔ پرتوپلاسمی میباشند. بافتهای مختلف پارانشیمی عبارتند از: بافت مریستم که کانون نمو نبات محسوب میشود و معمولاً در جوانه ٔ انتهایی و جوانه های فرعی ساقه و انتهای ریشه دیده میشود. پارانشیم کلروفیلی دارای دانه های کلروپلاست میباشد و در نباتات عالی باستثنای نباتات انگل و اعضایی که از نور آفتاب محرومند دیده میشود و عمل تحلیل را در نباتات انجام میدهند، پارانشیم ساده سلولهای آن فاقد دانه های کلروفیل میباشد و اغلب در قسمتهای داخلی و خصوصاً در اعضای زیر زمینی نبات وجود دارد.و رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 132 و 133 شود.
8- بافت پشتیبان: بافت پشتیبان عبارت از بافتهایی است که برای نگاهداری سایر بافتها بکار میروند و در این حال یا اسکلت داخلی (مانند بافت پیوندی و بافت مشبک) و یا اسکلت عمومی بدن (مانند بافت استخوانی) را شاملند. اصل این بافت مزانشیم است که از سلولهای ستاره ای کوچکی تشکیل شده و بواسطه ٔ دنباله هاشان بیکدیگر ارتباط دارند. از مزانشیم بافت مشبک و بافت کشدار و بافت پیوندی و بافت غضروفی و بافت استخوانی بوجود می آید. رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1 ص 176 تا 182 شود.
9- بافت پوششی: یکی از انواع شش گانه بافتهای حیوانی است، بافت پوششی یا اپی تلیوم چه از نظر درجه ٔ تکاملی و چه از نظر نمو فردی از بافتهای دیگر زودتر ظهور مینماید... از نظر شکل خارجی، سلولهای بافت پوششی پهلوی یکدیگر بصورت ردیف های مرتب یا طبقات منظمی قرار میگیرند و بر دو گونه است: پوششی ساده و پوششی مطبق... صفت اصلی بافت پوششی مفروش ساختن سطح خارجی بدن بوده (که در این حال پوست را درست میکند) ویا مستور نمودن داخل حفره هایی از قبیل معده وروده و غیره میباشد، پس عمل پوشش وظیفه ٔ اصلی این بافت است. اما کارهای دیگری نیز انجام میدهد مثلاً گاهی اوقات عمل تراوشی دارد (مثل غده های مترشحه ٔ خارجی معده و روده) و گاهی برای درک احساسات بکار میرود (مانند سلولهای پی) و یا یک وظیفه ٔ ماهیچه ای را داراست. سلولهای پوششی ممکن است در نتیجه ٔ تکثیر توده های سلولی بوجود آورده و یا برجستگیهایی در خارج تولید نمایند (مانند مو و پشم) و یا در زیر پوست فرو روند (مانند غدد مترشحه). رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1 ص 164 و 165 شود.
10- بافت پی: یکی از مراحل تغییر بافت پوششی صورت پی و عصب یافتن آن است. این بافت در همان مراحل اولیه از اکتودرم مشتق میگردد. چون در بدن جانوران کار بین عناصر مختلفه تقسیم میگردد لازم است سلولهای مخصوصی وجود داشته باشند که عمل تحریک را عهده دار شوند و این قبیل عناصر را سلولهای حساس نامند. واضح است سلولهای حساس ابتدا در نقاطی از بدن قرار میگیرند که تماس مستقیم با محیط خارج دارند و بهمین علت اصلشان نیز از سلولهای پوششی خارجی بدن یعنی اکتودرم است. سلولهای حساس تحریکاتی را که بدانها میرسد بسلول دیگری که درمجاورشان قرار دارد منتقل ساخته و باعث انقباض آنهامیشوند و بدین طریق هرگاه تغییری در محیط رخ دهد واکنشی از طرف جانور بروز مینماید که همان حرکت بدن باشد... در ضمن تکامل جانوران وضع سلولهای حساس در مقابل تحریکات خارجی کاملتر میشود، یعنی بعضی از عناصر در مجاورت پوست قرار گرفته و سلولهای دیگری که همان اصل را دارند در عمق بدن فرو میروند ولی ارتباط خود را با عناصر سطحی حفظ میکنند و همین سلولهای اخیرند که دنباله ٔ خود را بدرون ماهیچه ها میفرستند و به این طریق دو نوع سلول پی بوجود می آید: یکی سلول پی حساس و دیگری سلول محرک... سلولهای محرک در جاهای معینی جمع گشته و مراکز پی را بوجود می آورند. و رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ص 167 تا 176 شود.
11- بافت خونی: بافت خونی بر بافتهایی اطلاق میشود که سلولهای آن بواسطه ٔ ماده ٔ بین بافتی مایعی از یکدیگر جدا باشند مانند لنف و خون مهره داران و مایعات مربوط به آنها در بی مهرگان بعلت حالت مایعی که بافت خونی دارد در تحت فشار اولیه ای که بواسطه ٔ عضو مخصوصی بنام دل بر آن وارد میشود در حفره های مزودرمی یا حفره های خونی جریان می یابد و بدین وسیله مواد غذایی را از محیط خارجی به عناصر تشریحی میرساند. تکامل دستگاه جریان خون در سری جانوران بطریق زیر مشاهده میشود: الف. در موجودات پست بافت خونی حفره ٔ عمومی بدن و دنباله های آن را پر میکندو اعضای بدن را مستقیماً مشروب میسازد و حرکت آن یابواسطه ٔ مژه هایی است که سلول را میپوشاند و یا بوسیله ٔ حرکات خود بدن صورت میگیرد. ب. غالباً حفره ٔ عمومی بواسطه ٔ نمو اعضای داخلی و بسط بافت پیوندی کوچک میشود و منحصر به لوله هایی میگردد به اسم لاکون ها که در وسط بافت پیوندی تشکیل میشود و در آنجا خون جریان مییابد. ج. پیدایش عضو مرکزی ضربان داری به اسم دل باعث میشود که خون منظم تر در بدن جاری گردد و دیگر از حرکات خارجی آن متابعت ننماید. گاهی اوقات ممکن است چندین دل وجود داشته باشد. د. تقریباً در همان زمانی که دل تشکیل میشود، رگهای خونی نیز ظاهر میگردند.تفاوت رگها از لاکون ها بواسطه ٔ وجود جدار مشخصی است که رگها را احاطه کرده است. رگهای خونی بتدریج از دل شروع میشوند، سیاه رگها خون را بدانجا می آورند و سرخ رگها از دل آغاز میشوند و خون را بنقاط دورتری میبرند. هَ. در بعضی از کرمها دستگاه جریان خون بواسطه ٔ پیدایش لوله های باریک باسم رگهای مویین کامل میگردند و سیاه رگها مستقیماً باسرخ رگها مربوط میشوند. و. در مهره داران نیز همان دو نوع مایع خون و لنف موجود است. بافت خونی از مایع بین بافتی باسم پلاسما و سلولهایی بنام گویچه ساخته شده است. پلاسما مایعی است که قسمت اعظم آن آب میباشد و علاوه بر آن املاح و مواد سفیده ای نیز دارد. لنف مایعی است که فقط از پلاسما و گویچه های سفیدی که از جدار رگهای مویین عبور کرده انددرست شده است. (رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1ص 185 تا 190 شود).
12- بافت عصبی: بافت پی. رجوع به بافت پی شود.
13- بافت غده ای: ماده ٔ زنده علاوه بر خاصیت تحریک و انقباض، عمل دیگری که ترشح یا تراوش کردن باشد نیز دارد. تراوش عبارت است از گرفتن موادی از خون و تغییر دادن و ساختن مواد مخصوص در پروتوپلاسم سلولی و فرستادن آن مواد بخارج. سلولهای تراوا معمولا با هم جمع میشوند و اعضای مخصوصی باسم غده بوجود می آورند. شکل غده ها با یکدیگر اختلاف دارد. و معمولا بر دو نوع است:
غدد لوله ای و غدد انگورکی. از نظر عمل غده ها بر دو نوعند، غدد [تراوای] خارجی یا غدد باز و غدد [تراوای] داخلی یا غدد بسته. غدد باز مواد خود را مستقیماً و یا بوسیله ٔ لوله هایی به بیرون می فرستند، ترشح غدد بسته در محیط داخلی یعنی خون یا لنف ریخته میشود بدون اینکه لوله ٔ خارج کننده وجود داشته باشد، مانند غده ٔ هیپوفیز و غدد درقی و شبه درقی و کپسول های فوق کلیوی و غدد اندوکرین تناسلی. جگر و لوزالمعده غده های مختلط هستند یعنی از یک طرف ترشحات خارجی دارند که بواسطه لوله هایی وارد دستگاه گوارش میکنند و از طرف دیگر جزو غدد بسته میباشند، جگر با ترشحات داخلی کمکی به عمل تغذیه میکند و لوزالمعده باعث تراوش انسولین میشود. (رجوع به جانور شناسی عمومی ج 1 ص 191 و 192 شود).
14- بافت ماهیچه ای: یکی از انواع شش گانه بافتهای موجود زنده که دارای خاصیت انقباض بدرجات مختلف میباشد. این بافتها توسط پی های مغزی و نخاعی منقبض میشوند. (رجوع به جانورشناسی فاطمی ج 1 ص 183 و 184 شود).
بافت. (اِخ) شهرکی است به کرمان، آبادان و با نعمت. (حدود العالم). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: بافت نام یکی از بخشهای شهرستان سیرجان و همچنین نام قصبه ٔ مرکز بخش است. این بخش در خاور شهرستان سیرجان واقع و حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بخطالرأس کوه های شاه، لاله زار، بید خوان که بین بخش بافت و مشیز واقع شده اند، از طرف خاور بارتفاعات صوغان سیاه کوه کوشک که حد طبیعی بخش بافت و بخش سبزواران را تشکیل میدهد، از جنوب بخش مرکزی بندرعباس، از باختر ببخش سعادت آباد و سعیدآباد. وضع طبیعی بخش بافت: از دو طرف محصوراست بکوههای مرتفع: کوه شاه، کوه لاله زار و کوه بیدخوان. از خاور بارتفاعات سیاه کوه - صوغان کوشکو و درآن کوهها دره هائی است که غالب قراء در آن دره هاست. مرتفعترین کوههای بخش بافت کوه خبر بارتفاع 3861 گزست. کلیه ٔ رودخانه های بخش از ارتفاعات شمال کوه شاه بیدخوان و لاله زار سرچشمه گرفته و بطرف خاور جاری شده پس از مشروب نمودن قراء اطراف بنام رودخانه ٔ هلیل وارد بخش سبزواران جیرفت میگردد. بیشتر کوهستان مستور از بوته ٔ کتیرا، زیره، بادام و بنه ارچن است که ارچن و بنه را پیوند زده اند و ساکنین از محصول آنها استفاده مینمایند. صادرات مهم بخش عبارت است از کرک، پشم، روغن زیره، قالی، کتیرا، کشک، خرما، چوب گردو و سایر محصولات دامی. سه رشته راه فرعی از این بخش عبور مینماید: بافت به کرمان، بافت به سیرجان، بافت به جیرفت ولی در زمستان بواسطه ٔ ریزش برف و باران بسیار راه کرمان به بافت غیرقابل عبور است. کم جمعیت ترین منطقه ٔ سیرجان همین بخش است. گله داران بخش در زمستان به گرمسیر رفته و بهار مراجعت مینمایند. اراضی این بخش کاملا برای زراعت غلات و حبوبات مخصوصاً قسمت گرمسیر (ارزوئیه) مناسب است. بخش بافت از چهارده دهستان تشکیل شده است. ذیلا تعداد دهات و سکنه ٔ آن ذکر می شود:
1- دهستان گوغر 34 آبادی 2555 نفر
2- " کوشک 35 " 1707 "
3- " سیاه کوه 17 " 852 "
4- " صوغان 11 " 1514 "
5-" خبر 31 " 3642 "
6- " دشت آب 27 " 2494 "
7- " ده سرد 14 " 1018 "
8- " کیسکان 22 " 1748 "
9-" فتح آباد 19 " 2213 "
10- "رابر 54 " 10480 "
11-" ارزوئیه 33 " 3674 "
12- " بزنجان 27 " 3859 "
13- " جمیل آباد 10 " 215 "
14- "حومه ٔبافت 9 " 3624 "
15- " قصبه ٔبافت 1 " 2555 "
(جمع آبادی 343 و سکنه 47400 تن) (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).در تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی آمده است: (به استناد آمار عمومی) حوزه ٔ بافت 74 هزار جمعیت دارد و درهر یک هزار متر مربع آن 4 نفر زندگی میکنند. مرکز بافت 3861 تن جمعیت دارد، دهات معروف آن حدود 600 پارچه است. حدود 18500 گز مربع وسعت دارد.
بافت. (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش بافت از شهرستان سیرجان که در 122 هزارگزی خاوری سیرجان واقع شده و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است:طول از گرنویچ 56 درجه و 36 دقیقه، عرض از خط استوا32 درجه و 17 دقیقه. ارتفاع از سطح دریا 2287 متر. مسافت نسبت بشهرهای مجاور بشرح زیر است: بافت به سیرجان راه فرعی 122 هزارگز، بافت بکرمان 147 هزارگز، این راه در زمستان بواسطه ٔ ریزش برف وباران مسدود میشود و قابل عبور ماشین نیست. قصبه ٔ بافت در دامنه و یکهزارگزی جنوب تپه های متعدد و ارتفاعات کوچک واقع شده است. طول قصبه 2 هزارگز و عرض آن یک هزارگز است، روشنائی قصبه بوسیله ٔ مولد برق تأمین میگردد، آب قصبه از رودخانه تأمین میشود. در این قصبه یک مسجد، 2 دبستان، گروهان ژاندارمری، شهرداری، تلگراف خانه، پستخانه، شعبه ٔ بانک ملی، دارائی، بخشداری، دادگاه، ثبت اسناد، اداره ٔ برق و آمار دایر است. جمعیت قصبه بافت 2555 تن میباشد. شغل سکنه پیشه وری است و عده ٔ قلیلی زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بافت. (اِخ) رودی در اقطاع کرمان که از میان قصبه ٔ بافت میگذرد.
فرهنگ معین
(مص مر.) بافتن، نسج، (اِ.) مجموعه سلول هایی که در شکل و ساختمان شبیه هم می باشند و یک عمل مشترک راانجام م ی دهند؛ مانند بافت های ماهیچه ای، (ص مف.) بافته شده، بافته، مجازاً: ساختار و ویژگی های متعلق به یک مجموعه، مجموعه اج [خوانش: (چِ) (امصغ.)]
فرهنگ عمید
بافتن، عمل بافندگی،
(صفت مفعولی) بافتهشده،
(اسم) تاروپود، نسج،
(اسم) (زیستشناسی) دستهای از یاختهها که در بدن موجودی بههمپیوسته باشند،
(اسم) (زیستشناسی) مجموع سلولهایی که شکل و ساختمان آنها شبیه یکدیگر است و در بدن عمل مشترکی انجام میدهند: بافت ماهیچهای، بافت عصبی، بافت استخوانی، بافت اسفنجی،
حل جدول
نسج
مترادف و متضاد زبان فارسی
بافتن، لیف، نسج، بافته، منسوج، سلول، یاخته، ساختار، بافتار
فارسی به انگلیسی
Context, Fabric, Texture, Weave
فارسی به ترکی
doku
فارسی به عربی
حیاکه، قوام، لیف، نسیج
فرهنگ فارسی هوشیار
عضوی در بدن حیوان یا نبات که موظف به انجام دادن قسمتی از اعمال حیاتی موجود است
فارسی به آلمانی
Gewebe (n), Weben [verb]
معادل ابجد
483