معنی باقلوا

لغت نامه دهخدا

باقلوا

باقلوا. [ل َ] (اِ) باقلبا. نوعی شیرینی که ازقند و بادام کوفته و بروغن سرشته و بدانه های پسته آمیخته پزند. قسمی شیرینی و آن بدین ترتیب پخته شود که قند و بادام بهم کوبند و بروغن سرشند و دانه های پسته ٔ نیم کوفته در آن ریزند و به هل و گلاب آمیزند و سپس آن خمیرمایه را در تابه ای که نانی تنک در تک آن گسترده باشند پهن کنند و آتش بر زیر و بر آن نهند تا نیک پخته شود و معمولاً پیش از برون کردن از تابه بقطعات لوزی شکل ببرند، و آنچه از این جنس در شهر یزد پزند مشهورتر است. گاه بجای بادام نارگیل بکار دارند.

فرهنگ معین

باقلوا

(لَ) (اِ.) نوعی شیرینی که از آرد گندم و شکر و روغن و مغزپسته و بادام درست می کنند.

فرهنگ عمید

باقلوا

نوعی شیرینی که از آرد گندم، شکر، روغن، و مغز پسته و بادام و به شکل قطعه‌های لوزی‌شکل تهیه می‌شود،

حل جدول

باقلوا

لوزینه

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

باقلوا

این واژه ترکی یا تازی نیست و در پارسی باید باغلوا نوشته شود از خوردنی ها (اسم) قسمی شیرینی که از بادام سفید قند کوبیده هل کوبیده آرد سفید شیر و روغن تهیه کنند.

معادل ابجد

باقلوا

140

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری