معنی بالا رفتن اوره در خون

لغت نامه دهخدا

خون رفتن

خون رفتن. [رَ ت َ] (مص مرکب) جاری شدن خون:
گر تیغ زند بدست سیمین
تا خون رود از مفاصل من.
سعدی.
خون میرود از جسم اسیران کمندش
یک روز نپرسد که کیانند و کدامان.
سعدی.
- خون از دل کسی رفتن، کنایه از رنج و تعب بسیار داشتن:
از خنده ٔ شیرین نمکدان دهانت
خون میرود از دل چو نمک خورده کبابی.
سعدی.


بالا رفتن

بالا رفتن. [رَ ت َ] (مص مرکب) برآمدن. صعود کردن. برشدن. عروج. بررفتن. مقابل پایین رفتن. صاعد شدن. بعلو گراییدن.
- بالا رفتن سال،آخر شدن سال. (از آنندراج).
- بالا رفتن عمر، سالخوردگی. پیری. بر سنین عمر فزوده شدن. رو بسالمندی رفتن. پیر شدن. به پیری رسیدن:
نیست بر بام عدم راهی نفسها را ببین
زینه ها باشد کز آنجا عمر بالا میرود.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
- بالا رفتن گرما؛ افزودن درجه ٔ حرارت. زیاده شدن گرمی هوا.
|| ارتقاء. ترقی کردن.
- بالا رفتن بهای چیزی، ترقی کردن قیمت آن. افزون شدن قیمت آن. غالی شدن. گران شدن. زیاده شدن قیمت.
|| مجازاً بلندپروازی کردن. (آنندراج):
ای سرو با قد او بگذار سرکشی را
بسیار پیش قدش بالا نمی توان رفت.
بدیعی سمرقندی (از آنندراج).
- بالا رفتن دماغ، کنایه ازنخوت و غرور به هم رساندن. (آنندراج). تکبر. غرور. (فرهنگ نظام):
بالا نمی رود زترقی دماغ ما
چون آفتاب دود ندارد چراغ ما.
میرزااسماعیل (از آنندراج).
- بالا رفتن کار، پیش رفتن کار. (آنندراج):
کار محنت گر درین ره این چنین بالا رود
رهنوردان را ز زانو خار می باید کشید.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
مشو مقید همراه اگرچه توفیقی است
که از جریده روی کارمهر بالا رفت.
صائب (از آنندراج).


اوره

اوره. [اَ رَه ْ] (اِ مرکب) رهگذر آب. (اوبهی). آب راهه.

اوره. [اَ رَه ْ] (ع ص) گول و احمق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احمق. (تاج المصادر بیهقی). ابله.

اوره. [اَ رَ / رِ] (اِ) ابره، قبا و ابره رضایی و غیره. (غیاث اللغات). رویه ٔ قبا. (انجمن آرا). ابره است که روی قبا و کلاه وامثال آن باشد چه در فارسی با و واو بهم تبدیل می یابند. (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان). ابره، قبا و کلاه و جز آن در مقابل آستر. (ناظم الاطباء):
حال مقلوب شد که بر تن دهر
اوره کرباس و دیبه آستر است.
خاقانی.
|| خوب ترین طرف جامه. || سطح از هر چیزی. (ناظم الاطباء).
- اوره ٔ افلاک، فلک الافلاک و عرش. (ناظم الاطباء).

اوره. [رِ] (فرانسوی، اِ) به اصطلاح کیمیا، ماده ای است بی رنگ و بی بو و طعمش شبیه به طعم شوره که در بول تولید میگردد و چون با اکسیژن ترکیب یابد تولید اسید اوریک میشود و اورات ملحی است که از اسید اوریک با یک بزی حاصل میگردد. (ناظم الاطباء). ترکیب آلی سفید متبلور با فرمول شیمیایی 2 (NH2) CO در همه ٔ پستانداران و بعضی ماهیها عمده ترین محصول نهایی ازت دار سوخت وساز مواد پروتئینی است در بدن (در پرندگان، حشرات و اغلب ماهیها، محصول نظیر آن اسید اوریک است). اوره نه فقط در ادرار پستانداران بلکه در خون و صفرا و شیر و عرق و سایر مایعات بدن آنها موجود است. ادرار انسان از 2 تا 5 درصد اوره دارد که در انسان بالغ در حدود روزی 30 گرم دفع میشود. اوره اولین ماده ٔ آلی است که مصنوعاً (توسط ف. ولر) ساخته شد (1828م.)، و این امر دارای اهمیت تاریخی است زیرا تا آن زمان دانشمندان معتقد بودند که مواد آلی فقط در تحت تأثیر «نیروی حیاتی » که در بدن موجودات زنده در کار است ممکن است تشکیل یابد و کشف ولر اولین ضربه ای بود که بر این نظریه که به نظریه ٔ نیروی حیاتی معروف است وارد شد. اوره برای تهیه ٔ کودهای شیمیایی و بعضی داروها و نیز در طب بکار میرود و از موارد استعمال عمده ٔ آن تهیه ٔ رزینهایی است که ازاوره و فورمالدئید بدست می آیند و در ساختن دسته ای از مواد پلاستیک بکار میبرند. (دایرهالمعارف فارسی).

اوره. [] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر و دارای 450 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات، بنشن، سیب زمینی، قیسی و میوجات سردسیری و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


خون بالا آوردن

خون بالا آوردن. [وَ دَ] (مص مرکب) خون قی کردن. استفراغ خون کردن.

تعبیر خواب

بالا رفتن

دیدن بر بالا شدن بر پنج وجه است. اول: روائی حاجت. دوم: زن خواستن. سوم: قرب و نزدیکی. چهارم: مراد یافتن. پنجم: بالا رفتن کار. - امام جعفر صادق علیه السلام

ز نردبان به بالا رفتن از گچ و سنگ، دلیل که شرف و بزرگ یابد ودر این جهان. اگر بیند از خشت خام و گل بود، قدر و منزلت یابد در این جهان. اگر بیند بر آسمان بالا رفت و برنیامد، دلیل است که اجل او نزدیک باشد. اگر بیند بر آسمان شد و بازآمد، دلیل است که سخت بیمار شود و سرانجام شفا یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

اگر بیند بر بالای کوهی نشسته بود یا بربام و یابر کوشک و مانند این ها بالارفتن، دلیل است که آن چه جوید بیابد و حاجتش روا شود و بعضی از معبران گویند: اگر بیند به دشواری بالا همی رفت، دلیل که آن چه خواهد به رنج و دشواری بیابد. اگر بیند بر نردبان بالا می شد، دلیل است که در دین شرف و منزلت یابد، خاصه که نردبان او از گل بود. اگر بیند نردبان از گچ و سنگ بود، دلیل است که در دین او خلل باشد. - محمد بن سیرین

فرهنگ عمید

اوره

اَبره: حال مقلوب شد که بر تن دهر / اوره کرباس و دیبَه آستر است (خاقانی: ۶۶)،

معادل ابجد

بالا رفتن اوره در خون

1836

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری