معنی بانوی فرانسوی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بانوی

بانوی. (اِ) بانو. رجوع به بانو شود. || معشوقه. (لغت نامه ٔ اسدی).

بانوی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است.


فرانسوی

فرانسوی. [ف َ س َ] (ص نسبی، اِ) منسوب به کشور فرانسه. اهل فرانسه. رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه. رجوع به فرانسه شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

فرانسوی

فرانسوی در فارسی: تازی گشته فرنگی (صفت) منسوب به فرانسه از مردم فرانسه، زبان مردم فرانسه


بانوی بانوان

(اسم) ملکه شهربانو.

فرهنگ عمید

فرانسوی

از مردم فرانسه،
تهیه‌شده در فرانسه: عطرهای فرانسوی،
(اسم) زبانی از خانوادۀ زبان‌های هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است،
مربوط به فرانسه،

فارسی به عربی

معادل ابجد

بانوی فرانسوی

476

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری