معنی باور کردنی

لغت نامه دهخدا

باور کردنی

باور کردنی. [وَ ک َ دَ] (ص لیاقت) قبول کردنی. پذیرفتنی. درخور باور. درخور قبول. که باور توان کرد. که توان پذیرفت: باور کردنی نیست که مردی از چهل ذرع ارتفاع بیفتد و آسیب نبیند.

حل جدول

باور کردنی

قابل قبول

درخور پذیرش عقلی یا تجربی

فارسی به انگلیسی

باور کردنی‌

Conceivable, Credible, Feasible, Plausible, Plausibly

فارسی به عربی

باور کردنی

محتمل، مقبول، من المحتمل، موثوق به

فارسی به آلمانی

باور کردنی

Wahrscheinlich geeignet, Wahrscheinlich

معادل ابجد

باور کردنی

493

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری