معنی بداصل و رذل

حل جدول

بداصل و رذل

ناجوانمرد


رذل

پست و فرومایه

پست، فرومایه

لغت نامه دهخدا

بداصل

بداصل. [ب َ اَ] (ص مرکب) بدنژاد. فرومایه. (آنندراج). بدذات. بشوتن. بدسرشت. پست نژاد. (از ناظم الاطباء). بدنسب. بدگوهر. بدگهر. بی گوهر. نانجیب. (یادداشت مؤلف). قَمْهَد. (منتهی الارب):
می آزاده پدید آرد از بداصل
فراوان هنر است اندرین نبید.
رودکی.
ز بداصل چشم بهی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن.
فردوسی.
از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
گویند نخستین سخن از نامه ٔ پازند
آنست که با مردم بداصل مپیوند.
لبیبی.
کافور نخیزد ز درختان سپیدار.
منوچهری.
کی گردد مه مردم بداصل بدعوی
کی گردد نو پیرهن کهنه به آهار.
سنایی.
مرد بداصل هست بدکردار
مطلب بوی نافه از مردار.
مکتبی.


رذل

رذل. [رَ] (ع ص) ناکس و فرومایه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). ناکس و فرومایه. ج، رُذول، اَرْذال، رَذْلون. (از اقرب الموارد). ناکس. (دهار) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). مردم ناکس. ج، اَراذِل، اَرْذال. (مهذب الاسماء). مردم ادانی و بی اصل و نسب. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف). || بلایه از هرچیز. ج، اَرْذال، رُذول، اَرذُل. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). جج، اَراذِل. (ناظم الاطباء).
- ثوب رذل و رذیل، جامه ٔ ریمناک و چرکین و هیچکاره. (از اقرب الموارد).
|| دون در منظر و حالات. ناکس. دنی. خسیس. حقیر. رذیل. (یادداشت مؤلف).
- رذل بودن، ناکس و پست فطرت و زشت رفتار بودن. (ناظم الاطباء).
- رذل پرست، رذل پرور. دون پرور:
زمانه نیست مگر رذل جوی و رذل پرست
ستاره نیست مگر دون نواز و دون پرور.
قاآنی.
- رذل جوی، رذل پرست. رذل پرور. رجوع به ترکیب رذل پرست شود.
- رذل شدن، کسب پست فطرتی و زشت رفتاری کردن. (ناظم الاطباء).

رذل. [رَ] (ع مص) ناکس و فرومایه گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فرومایه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار).

مترادف و متضاد زبان فارسی

بداصل

بدآغاز، بدذات، بدطینت، بدگوهر، بدنژاد، مفسد، نانجیب،
(متضاد) اصیل، خوش‌ذات، نژاده


رذل

بخیل، بی‌شرف، پست، حقیر، خسیس، دنی، دون، رذیل، سفله، فرومایه، لئیم، ناکس

فرهنگ فارسی آزاد

رذل

رَذل، (رَذَلَ- یَرذُلُ)، پست و فرومایه شمردن و دانستن

رَذل، پست و فرومایه (شخص)، پلید و کثیف (لباس- اشیاء) (جمع: اَراذِل، اَرذُل- رِذال- رُذُل)

فرهنگ معین

رذل

(رَ) [ع.] (ص.) فرومایه، پست.

فرهنگ عمید

رذل

فرومایه، ناکس، پست،

واژه پیشنهادی

رذل

ننگ

فارسی به عربی

رذل

وغد

فرهنگ فارسی هوشیار

رذل

خسیس، حقیر، رذیل

معادل ابجد

بداصل و رذل

1063

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری