معنی بداوت

لغت نامه دهخدا

بداوت

بداوت. [ب َ / ب ِ وَ] (از ع، اِمص) صحرانشینی. بادیه نشینی. مقابل حضارت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بداوه شود.

فرهنگ عمید

بداوت

صحرانشینی، بادیه‌گردی،

حل جدول

بداوت

اندیشه‌ها و تدبیرها

مترادف و متضاد زبان فارسی

بداوت

بادیه‌نشینی، صحرانشینی، بیابانگردی،
(متضاد) شهرنشینی، تمدن

فرهنگ فارسی هوشیار

بداوت

صحرا نشینی، بادیه نشینی

فرهنگ فارسی آزاد

بداوت

بَداوَت، (بَدا، یَبدٌو، بَدوَاً...) صحرانشین گشتن، بصحرا رفتن، صحرا نشینی، در کنایه به زندگانی ابتدائی نیز می‌گویند،

معادل ابجد

بداوت

413

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری