معنی بدینگونه

حل جدول

بدینگونه

این سان

واژه پیشنهادی

بدینگونه

بدین روی

فرهنگ فارسی هوشیار

چنین

بدینگونه، بدینسان، اینطور، مانند این


همچنین

بدینگونه، بمعنی نیز، همچون این


نادیه

نادیه در فارسی رخداد (حادثه) (بدینگونه آمده در معین) سوی (بدینگونه آمده در لاروس) (اسم) حادثه جمع: نادیات.


از این قرار

بدینگونه ازین قرار از این گونه از این قبیل از این نوع بهمین وجه.


فیوج

این واژه در دستور زبان و واژه نامه گیلکی آمده و رمن فیج است که در گیلان به کولی می گویند و بدینگونه نادرست است فیجان فیج ها


عسالنج

بدینگونه آمده در برهان قاطع و فرهنگ آنندراج آن را پارسی دانسته که برابر تازی آن ((کف الکرم)) است ازاین روی باید: اسالنج و یا اسالنگ باشد برگ درخت انگور برگ مو پنجه ی رز (گویش شیرازی)


کرق

بدینگونه آمده در تاریخ سیستان و درست آن کورغ است انبار زیر زمینی که با ترکه یا نی ساخته و با خاک یا شن پوشانده باشند (اسم) انبار زیر زمین خاصه برای غلات که با ترکه یا نی ساخته و با شن پوشانده باشند.


علالا

بدینگونه آمده است در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع و غیاث اللغات و آنندراج و چون تازی نیست باید آلالا نوشته شود: بانگ، شور، نیش سخن پهلو دار گوشه زدن (اسم) بانگ و شور و غوغا علالوش یا علالای سگ. پارس کردن سگ بانگ سگ، سخن پهلو دار. هیاهو، غوغا، شور

لغت نامه دهخدا

کزه

کزه. [ک ِ زَ] (اِخ) شهری است به سیستان و عجم بدینگونه تلفظ کنند اما در کتابت «جزه » نویسند. (از معجم البلدان).


دیگ بجوش آوردن...

دیگ بجوش آوردن. [ب ِ وَ دَ] (مص مرکب) کنایه از پخته و کامل شدن و تأمل کردن. (آنندراج):
بدینگونه میزیست با رای و هوش
ز هر دانش آورده دیگی بجوش.
نظامی.


اینسان

اینسان. (ق مرکب) بدینگونه. اینچنین. همانند این:
که بیدار گردید یکسر ز خواب
مگیرید بر بد بدینسان شتاب.
فردوسی.
بدین تلخی که کرد این صبر ازاینسان
چنین شیرین که کرد این شاخ شکر.
ناصرخسرو.


تیزکین

تیزکین. (ص مرکب) غضبناک و کسی که به زودی انتقام گیرد. (ناظم الاطباء). سخت کینه ور:
بدینگونه ده چینی تیزکین
ز جان پاک گشتند چون نقش چین.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.


ناهوشیاری

ناهوشیاری. [هوش ْ] (حامص مرکب) هوشیار نبودن. نابخردی. بی کیاستی. || مدهوشی. بیهوشی. حالت بیخودی و بیهوشی. بهوش نبودن. || دیوانگی. ابلهی. حماقت:
که او را شماخواستگاری کنید
بدینگونه ناهوشیاری کنید.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- ناهوشیاری کردن، ابلهی کردن. بخلاف عقل و فهم رفتار کردن.

معادل ابجد

بدینگونه

147

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری