معنی بد عاقبت

فرهنگ فارسی هوشیار

بد عاقبت

بد فرجام (صفت) بد انجام بد فرجام.


عاقبت

پایان هر چیزی، سرانجام

حل جدول

بد عاقبت

نافرجام، بد اندیش.

بدسرانجام، بدفرجام

لغت نامه دهخدا

عاقبت

عاقبت. [ق ِ ب َ] (ع اِ) عاقبه. پایان هر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فرجام. سرانجام: وی هشیار بود و سوی عاقبت نیکو نگاه کردی. (تاریخ بیهقی ص 157).
بد نسگالد به خلق بد نبود هرگزش
وانکه بدی کرد هست عاقبتش بر ندم.
منوچهری.
و اگر در عاقبت کارها و هجرت سوی گور فکرت شافی واجب داری. (کلیله و دمنه).
عاقبتی هست بیا پیش از آن
کرده ٔ خود بین و بیندیش از آن.
نظامی.
یارب از لطف و کرم عاقبت خاقانی
خیر گردان تو که ما در طلبش خواب و خوریم.
خاقانی.
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی.
سعدی (گلستان).
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری.
مولوی.


عاقبت بین

عاقبت بین. [ق ِ ب َ] (نف مرکب) دوربین و کسی که عاقبت و سرانجام هر کاری را نگاه کند. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش. رجوع به عاقبت اندیش شود.

فرهنگ معین

عاقبت

(ق بَ) [ع. عاقبه] (اِ.) آخر کار، پایان هر چیز.

فرهنگ عمید

عاقبت

آخر کار، پایان هر چیز، فرجام، سرانجام،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عاقبت

فرجام، سرانجام، پیامد

کلمات بیگانه به فارسی

عاقبت

سرانجام

مترادف و متضاد زبان فارسی

عاقبت

آخر، آخرکار، انتها، بالاخره، بالمال، پایان، حاصل، سرانجام، عاقبت‌الامر، فرجام، ماحصل، نتیجه، نهایت،
(متضاد) آغاز، بدایت

فارسی به عربی

عاقبت

اخیرا، فی النهایه

فارسی به ایتالیایی

عاقبت

finalmente

infine

فارسی به آلمانی

عاقبت

Endlich, Schließlich, Zuletzt

معادل ابجد

بد عاقبت

579

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری