معنی برادری

لغت نامه دهخدا

برادری

برادری. [ب َ دَ] (حامص) برادر بودن. اخوت. اخاء. اخاوت. (یادداشت بخط مؤلف). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی. (منتهی الارب):
آئین برادری وشرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری.
سعدی.
|| مساوات. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ عمید

برادری

برادر بودن،

حل جدول

برادری

اخوت، دوستی

مترادف و متضاد زبان فارسی

برادری

اخوت، مساوات، مصادقت، دوستی، مودت

فارسی به انگلیسی

برادری‌

Brotherhood, Confraternity, Fraternity

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

برادری

اخوت وبرادر بودن، خویشی

فارسی به آلمانی

برادری

Bruderschaft (f)

معادل ابجد

برادری

417

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری