معنی برتر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(بَ تَ) (ص تف.) بالاتر، بلندتر.
فرهنگ عمید
بالاتر، بلندتر
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اعلی، افضل، اولی، عالی، فایق، بالاتر، مرجح، والا،
(متضاد) ادنی، بلندتر، رفیعتر
فارسی به انگلیسی
Above, Ascendant, Ascendent, Dominant, Excellent, High, Major, Noble, Over-, Pre-Eminent, Predominant, Preeminent, Preponderant, Sovereign, Super-, Superior, Top, Topper, Undeniable
فارسی به عربی
رییس، رییس الوزراء، فوق، مفضل
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) بالاتر بلندتر (ماده و معنی) اعلی.
فارسی به ایتالیایی
superiore
فارسی به آلمانی
Über, Beherrschend, Dominantly
معادل ابجد
802