معنی برجستگی زیر شانه کت

لغت نامه دهخدا

برجستگی

برجستگی. [ب َ ج َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب). برجسته بودن. (فرهنگ فارسی معین). || جهندگی. (ناظم الاطباء). || (اِ) بلندی. (فرهنگ فارسی معین).
- برجستگی های بدن، نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان. (فرهنگ فارسی معین).
|| طاول و بثره و جوشش. (ناظم الاطباء).


کت

کت. [ک َ] (اِ) مانند کث و کند و کده کلمه ای است که معنایی چون شهر و ده و قصبه و امثال آن دهد و در آخر اسامی جایها درآید. کث. کند. کده. جَنْد. (یادداشت مؤلف). کت، شهر بود. (تاریخ بخارای نرشخی). رجوع به کث و کد شود. || (پسوند) کث.کد. مزید مؤخر امکنه چون: بسکت، تنکت، چرکت، خاره کت، پنجکت، بنا کت و مانند آن. (از یادداشت مؤلف).

کت. [ک َ] (اِ) کتف. شانه. (ناظم الاطباء). دوش. کفت. بالای بازو و زیردوش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کتف و شانه شود.
- از کت افتادن، سخت تنها و مانده شدن از بسیاری کار و سنگینی آن. (یادداشت مؤلف).
- کت بسته، که دو دست از پشت بسته. به طناب دو دوش بسته بسبب جرمی که کرده باشد تا نگریزد:
که گمان داشت که این شور بپا خواهد شد
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد.
ایرج میرزا.
- کت کسی را از (به) پشت بستن، در فضیلتی و بیشتر در رذیلتی بر وی فایق بودن. بر او سبقت داشتن. کنایه از چیره شدن باشد بر کسی.
- کت کسی را بوسیدن، به تفوق او اذعان کردن. به پیشی و بیشی او مقر و معترف آمدن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| استخوان پهنی که بر دوش گوسفند و دیگر ستور است. پاروی گوسفند. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

برجستگی

برآمدگی، بالاآمدگی، بلندی،


کت

که تو را: بچر کت عنبرین بادا چراگاه / بچَم کت آهنین بادا مفاصل (منوچهری: ۶۶)،

شانه،
کتف،
بازو،

مترادف و متضاد زبان فارسی

برجستگی

برآمدگی، تحدب، بلندی، امتیاز، برتری، تشخص، تمایز، عمدگی، اهمیت


کت

شانه، کتف، تخت

فارسی به آلمانی

برجستگی

Snob (m), Chef (m), Leiten

فارسی به عربی

برجستگی

اشعر بالارتیاح، انتفاخ، رییس

فرهنگ فارسی هوشیار

برجستگی

بلندی، جهندگی

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

برجستگی زیر شانه کت

1688

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری