معنی برق گیر

لغت نامه دهخدا

برق گیر

برق گیر. [ب َ] (اِ مرکب) (اصطلاح فیزیک) پاراتنر. صاعقه گیر. آهنی نوکدار که برسر بنا نصب کنند و بوسیله ٔ آن ساختمانها را از اثر صاعقه محفوظ دارند. مخترع آن فرانکلین آمریکائی است.اساس آن میله ٔ طویلی است از آهن که آنرا بر فراز عمارت نصب کنند و این میله بتوسط زنجیری از تمام قسمتهای آهن دار عمارت میگذرد و وارد چاهی میشود و بزمین مربوط میگردد و چون ابری که الکتریسته ٔ آن مخالف الکتریسته ٔ زمین است از مقابل نوک میله بگذرد بواسطه ٔ خاصیت مجاورت الکتریسته ٔ آن وارد زمین می شود و اگر اتفاقاً صاعقه هم وقوع پیدا کند متوجه نوک میشود و بنا محفوظ میماند. و رجوع به دائره المعارف فارسی شود.

فرهنگ عمید

برق گیر

میله‌ای فلزی که بر بام ساختمان‌های بلند نصب می‌شود تا برق حاصل از صاعقه را با سیمی که به آن متصل شده به زمین منتقل کند و مانع حریق شود،

حل جدول

برق گیر

اختراعی از فرانکلین آمریکایی

معادل ابجد

برق گیر

532

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری