معنی برن
لغت نامه دهخدا
برن. [ب َ] (اِ) هر مکانی که بالای آن چیزی گسترده شده باشد. || ظرف پهن. || جام سفالی و یا فلزی و دسته ای از ترکب به یکدیگر پیچیده. || ماله ٔ زراعت. || محجر و شبکه ٔ برنجی و یا چوبی. || ماه نو. || (اِخ) نام ستاره ای. (ناظم الاطباء). اما معانی فوق در دیگر مآخذی که در دسترس بود دیده نشد.
برن. [ب َ رَ] (اِخ) نام قصبه ایست در هندوستان. (برهان) (آنندراج):
بس نمانده ست که فرمان دهد آن شاه که هست
پادشاه از بر قنوج و برن تا اهواز.
فرخی.
برن. [ب ِ] (اِخ) کرسی کانتون (ایالت) برن، که از سال 1848م. پایتخت کشور سویس گردید. این شهر در ساحل رود آر قرار دارد و دارای 161هزار تن سکنه است. صنایع آن فلزسازی و بافندگی و مبل سازی و شکلات سازی است. این شهر دارای مؤسسات علمی است. (از فرهنگ فارسی معین) (از دایره المعارف فارسی).
- کانتون برن،پرجمعیت ترین ایالت کشور سویس که دارای 827هزار تن جمعیت است و کرسی آن شهر برن میباشد. (از فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
پایتخت کشور سوئیس
گویش مازندرانی
جوال، کیسه ی بافته شده از موی بز
معادل ابجد
252