معنی برند
لغت نامه دهخدا
برند. [ب َ رَ] (اِ) حریر ساده. (از برهان). پرند. و رجوع به پرند شود.
برند. [ب َ رَ / ب ِ رَ] (معرب، اِ) فروغ شمشیر و جوهر آن، معرب پرنگ. (از منتهی الارب). جوهر و آب شمشیر، و آن لغتی است در «فرند» و گویند معرب است. (از المعرب جوالیقی). || سیف برند؛ شمشیر که برآن نشان قدیم باشد، و تیغ جوهردار. (منتهی الارب).
برند. [ب ُ رَ] (نف) مخفف برنده. قطعکننده. (از آنندراج). بران:
ره تنگ عشق است پست و بلند
ولی چون دم اره باشد برند.
طاهر وحید (از آنندراج).
|| مجازاً به معنی گوارا و هاضم. (از آنندراج).
برند. [ب ُ رَ / ب َ رَ] (اِ) تیغ و شمشیر تیز و آبدار و جوهردار. (برهان). پرند. و رجوع به پرند شود.
حل جدول
نمانام
فرهنگ فارسی هوشیار
مخفف برنده، قطع کننده
معادل ابجد
256