معنی برندگی
لغت نامه دهخدا
برندگی. [ب َ رَ دَ /دِ] (حامص) صفت برنده. چگونگی آنکه بَرَد. (یادداشت دهخدا). قابلیت بُرد. رجوع به برنده و بردن شود.
برندگی. [ب ُ رَ / ب ُ رْ رَ دَ / دِ] (حامص) صفت برنده. تیزی. (یادداشت دهخدا). عمل برنده. برش. (فرهنگ فارسی معین):
چو شه دید کو سنگ را آس کرد
ز برّندگی نامش الماس کرد.
نظامی.
فارسی به انگلیسی
Edge, Incision, Teeth, Winning
حل جدول
قاطعیت در تصمیمگیری
قاطعیت در تصمیم
قاطعیت در تصمیم گیری
حدت
سود برندگی
انتفاع
فاقد برندگی
کند
برندگی وتیزی
حدت
برندگی و تیزی
حدت
تیزی وتندی، برندگی
حدت
قاطعیت در تصمیمگیری
برندگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
برایی، تیزی، برش، قاطعیت، کارآیی،
(متضاد) کندی
فرهنگ فارسی هوشیار
تیزی، برش، عمل برنده
انگلیسی به فارسی
برندگی
معادل ابجد
286